به گزارش ایکنا، سمینار «بینالمللی فلسفه و ادراکات اعتباری در خوانش علامه طباطبایی»، امروز، ۱۵ بهمنماه با سخنرانی جمعی از اندیشمندان و اساتید دانشگاه، به همت سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان، قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی را میخوانید که با موضوع «خوانشی معرفتشناسانه از اعتباریات اجتماعی درفلسفه علامه طباطبایی» ایراد شده است.
نظریه اعتباریات، یک رهیافت ابداعی در فهم سیر و تطور جوامع انسانی با منظر معرفتشناسانه است که به تأمل فلسفی در باب تکوین و ترقی مناسبات اجتماعی میپردازد. علامه طباطبایی اعتباریات را افکار عملی و اجتماعی انسان برمیشمارد که آدمی به کمک عوامل احساسی میکوشد تا میان دو جهان حقیقی، وساطت برقرار سازد. علامه طباطبایی به مثابه طرحی بدیع، نظریه اعتبارات را تدوین کرد. ادراکات اعتباری در افتراقی از ادراکات حقیقی، بخشی از نظام معرفتی است که تا پیش از علامه در فلسفه اسلامی پیشینهای ندارد. گرچه فیلسوفان اسلامی از اعتباریات بالمعنی الاعم یعنی معقولات ثانیه، سخن گفتهاند، اما اعتباریات بالمعنی الاخص یا اعتباریات اجتماعی از ابتکارات بدیع علامه طباطبایی محسوب میشود.
اساس طرح اعتباریات؛ نظریه انسانشناسی علامه طباطبایی
اعتباریات که در آثار مختلف علامه به ویژه در المیزان، اصول فلسفه، برهان، رساله اعتباریات مطرح شد، عمدتاً ناظر به ساحات اجتماعی و عملی است، اما در عین حال بخش مهمی از معرفتشناسی است. علامه در مقالههای سوم تا پنجم اصول فلسفه از ادراکات حقیقی و در مقاله ششم از ادراکات اعتباری سخن به میان آورده است. اعتباریات نه همچون ادراکات حقیقی رابطه توالدی و استنتاجی دارند و نه برهانیاند. اساس طرح اعتباریات، نظریه انسانشناسی علامه طباطیایی است. این نظریه هم میتواند به شناخت صحیح از انسان، نیازها و پرسشها و نیز غایات و اهداف او کمک کند و هم اسباب شکلگیری نظامات جمعی و زندگی اجتماعی، بنیانهای حقوق و اخلاق جمعی را شرح دهد. نتایج معرفتی اعتباریات را هم میتوان در مسئله ملک و حکومت اجتماعی ملاحظه کرد که قدرت سیاسی را امری انسانی برمیشمارد و هم در کشمکشهای امروزین علوم انسانی دید. اعتباریات، قلمروی روشن از درک مناسبات و روابط اجتماعی انسان، نیازهای اساسی آدمی، اهداف و اغراض او در حرکت استکمالی و بالاخره چارچوبی نیرومند از نظریهپردازی در علوم انسانی، اخلاق و قدرت سیاسی عرضه میکند.
از زمانی که علامه طباطبایی نظریه ادراکات اعتباری را در آغاز دهه سی طرح کرد، تاکنون خوانشی مطلوب و شرحی سزاوار پیدا نکرد. برخی آن را واکنشی در مقابل جریانهای چپ دهه بیست و دهه سی تلقی کردند و تصور کردند علامه کوشید تا با تفکیک دو نوع ادراکات، نشان دهد که تمامی ادراکات آدمی از یک سنخ نبوده و هرکدام واجد خصلتهای ویژهای است. تغییر و دگرگونی در ادراکات حقیقی که دائمی و ضروریاند با توجه به امکان دستیابی به معرفت یقینی راه پیدا نمیکند، بلکه تغییر ویژگی خاص ادراکات اعتباری است. گروهی دیگر معتقد شدند که علامه در صدد طرح اعتباریات به معنی عام و وسیع آن است. این نوع از اعتباریات که با فارابی در الحروف آغاز شده و البته برخی به نادرست آن را به سهروردی نسبت دادهاند، تاثیر نیرومندی در مفاهیمسازی سنت فلسفه اسلامی داشته و علامه پس از طرح ادراکات حقیقی در سه مقاله سوم و چهارم و پنجم، میکوشد تا آن را در مقاله ششم تبیین کند.
طرح اعتباریات علامه؛ ابداعی تئوریک و معرفتشناسانه
حقیقت آن است که طرح اعتباریات از سوی علامه، یک ابداع تئوریک و ابتکاری معرفتشناسانه است که با رویکرد روانشناسی – معرفتشناختی تدوین شده است. این دیدگاه آنچنان تأثیر ژرف بر حوزههای انسانشناسی، جامعهشناسی، حقوق، علم اخلاق، قدرت سیاسی و نظام حکومتی و بالاخره ماجرای بیفرجام علوم انسانی در ایران خواهد داشت که بسیاری از تلقیها و بنیادها را در معرض دگرگونی قرار میدهد. بدون فهم صحیح مفاهیم، رویکرد و روش بحث و پایههای اساسی آن و نیز تقسیمات بیبدیلی که علامه عرضه میکند، نمیتوان از اهمیت و جایگاه این بحث آگاهی پیدا کرد. بدین منظور باید روش دقیق و صحیح علمی را در این تحقیق به درستی رعایت کرد تا نتایج مورد انتظار را روشمندانه استخراج کرد.
سه تلقی اشتباه در باب اعتباریات شکل گرفت؛ تلقی اول بر ذهنی بودن محض اعتباریات تأکید دارد. طبق این دیدگاه، اعتباریات صرفاً مفاهیمی ناواقع و تهی لحاظ میشوند که نسبتی با واقعیات خارجی و عینی ندارند. در تلقی دوم، اعتباریات را مساوق معقول ثانی، اعم از منطقی یا فلسفی اخذ کرده و آن را در ذیل اعتباریات بالمعنی الاعم قرار دادند. تلقی سوم آن است که اعتباریات مفروضات و انتزاعات ذهنی است، اما نسبتی با واقع دارد، لیکن این نسبت حقیقی نبوده و بیشتر جنبه فرضی و اعتباری دارد. این نسبت نمیتواند سبب موثریت و مدخلیت اعتباریات در حقایق عینی شود.
هیچکدام از سه تلقی مزبور توجه شایستهای به دغدغه اصلی علامه طباطبایی در طرح اعتباریات نداشتند. علامه تأکید دارد که اعتباریات گرچه فرض ذهنیاند، اما روی حقیقتی استوار هستند. این معانی در عین حال که غیرواقعی هستند، اما آثار واقعیه دارند، پس این معانی هیچگاه لغو نخواهد بود. علامه اعتباریات را همان افکار آدمی، اما افکار عملی و اجتماعی انسان برمیشمارد؛ یعنی آدمی به کمک عوامل احساسی میکوشد تا میان دو جهان حقیقی، وساطت برقرار سازد. «نیاز به علم» متعلق به جهان حقیقی است. «حصول علم»، جهان دوم حقیقی است. صرف این نیاز زیستی و طبیعی کافی نیست که آدمی آن را حاصل کند. تا انسان «باید و ضرورت» و نیز «خواستن و ارزش نهادن» آن را اعتبار نکند، در پی کسب دانش نخواهد رفت پس، «باید، خواستن و ارزش»، اعتباریاتی است که مؤدی به عمل و کنش آدمی شده و او را وامیدارد تا دانش را به دست آورد. از این رو آدمی حد چیزی را به چیز دیگری اعطا میکند تا آثار مترتب بر آن را که نسبت نیرومندی با عوامل احساس درونی دارد، انتظار داشته باشد.
اعتباریات؛ منشأ اراده و عمل در انسان
علامه اعتباریات را افکاری برمیشمارد که منشأ اراده و عمل در انسان میشود و ارزش و اهمیت آنها به مرحله کنش آدمی بازمیگردد. البته این افکار، واسطه بیبدیل در دستیابی به اغراض و اهداف حیات هستند. ادراکهای اعتباری، ادراکهایی هستند که بخواهیم به کارش برده و آنها را واسطه و وسیله به دست آوردن کمال و مزایای زندگی خود قرار دهیم. هیچ فعلی از افعال، خالی از این ادراکات نیست. چنین به نظر میرسد که اعتباریات را باید جزو استعارات بدانیم. استعاره نوعی تمثیل است و در ذیل تشبیهات قرار میگیرد. حال اینکه استعاره از شئون الفاظ باشد یا معانی، اختلاف نظر وجود دارد. اگر از شئون الفاظ باشد، بدین معنی است که تنها لفظی را به جای لفظی دیگر به دلیل مشابهت بین دو چیز، به کار بردیم، اما اگر همچون برخی ادبا نظیر سکاکی، استعاره را از شئون معانی بدانیم؛ در آن صورت صرفا با جایگزینی الفاظ روبهرو نیستیم، بلکه استعاره عملی نفسانی و ذهنی خواهد بود.
علامه تصریح میکند که اعتباریات ساخته ذهن هستند، اما ذهن یکباره و بدون توجه به واقعیات و حقایق هیچگاه نمیتواند از جانب خود مفهومی را بسازد، پس اعتباریات باید مبتنی بر خارج باشند و با حقایق خارجی نسبتی داشته باشند، روند شکلگیری اعتباریات دلالت بر این دارد که با لحاظ واقع و نگریستن در حقایق است که ذهن میتواند معانی و مفاهیمی را شکل دهد، مفاهیمی که بدون آن، حیات عملی و اجتماعی انسان ناممکن خواهد بود.
حقیقت آن است که ساز و کار کنش آدمی، طبق آراء علامه، بر اعتبار استوار است. اینگونه نیست که تنها زندگی اجتماعی انسان بدون اعتباریات ناممکن باشد، بلکه هر شخصی در حرکت به سوی کمال و برآوردن نیازهای بنیادین، چارهای جز روی آوردن به ادراکات اعتباری ندارد. بدون اعتباریات، هیچ عمل مختارانهای از انسان سر نخواهد زد. اعتباریات از آنجایی که با سیر کمالی انسان در پیوند است، موجب میشود که آدمی از طبع اولیه به سوی طبع ثانویه خود حرکت کند. پس اعتباریات بسان یک واسطه خواهد بود، واسطهای که آدمی بر حسب ساختمان وجودیش برای رسیدن به حیات اجتماعی، ناگزیر از آن است.
علامه در مجموعه رسائل سبعه تعریف خوبی از اعتباریات به دست میدهد. وی مینویسد: اعتبار بدان معنی است که حد یا حکم چیزی را به چیز دیگری ببخشیم و امر دوم را همچون امر اول از حیث معنا دانسته و به کار بگیریم. این اعتبارسازی با وهم و ذهن آدمی انجام میشود. اعتبار میان دو جهان حقیقی است. جهان حقیقی نخست همان نیاز زیستی است، مانند نیاز به آب و جهان حقیقی دوم یک اثر حقیقی است، مانند نوشیدن آب. بدون وساطت اعتبار ممکن نیست که نوشیدن آب صورت پذیرد. همین مثال را میتوان درباره مالکیت و ریاست آورد. ریاست، اعتباری است، اما اثر حقیقی به نام فرمان دادن دارد، همانطور که مالکیت به رغم اعتباری بودن اثر حقیقی به نام سلطه و تصرف دارد.
اساس طرح اعتباریات، نظریه انسانشناسی علامه طباطیایی است. این نظریه هم میتواند به شناخت صحیح از انسان، نیازها و پرسشها و نیز غایات و اهداف او کمک کند و هم اسباب شکلگیری نظامات جمعی و زندگی اجتماعی، بنیانهای حقوق و اخلاق جمعی را شرح دهد. نتایج معرفتی اعتباریات را هم میتوان در مسئله ملک و حکومت اجتماعی ملاحظه کرد که قدرت سیاسی را امری انسانی برمیشمارد و هم در کشمکشهای امروزین علوم انسانی دید. اعتباریات حسب تنوع و تغییرپذیری نیازهای انسانی، متغیرند. آدمی از اعتباریات، ضرورت کنشها را وضع میکند. بدون وجوب، هیچ فعلی از انسان صادر نخواهد شد، لذا اعتباریات واسطه و پلی میان دو جهان حقیقی زیستی هستند. زندگی اجتماعی بدون اعتباریات بیمعنا است. انسانها دارای حرکت استکمالیاند. این حرکت نیازمند اعتباریاتی است که با توجه به نیازها و پیوند آن با اغراض، شکل میگیرد. جامعه ساده از اعتباریات اندکی برخوردار است، اما جوامع پیشرفته واجد اعتباریات به مراتب افزونترند. بدون اعتباریات زندگی جمعی و روابط متعادل، متعامل و عادلانه ممکن نیست. نظامات اخلاقی و حقوقی و نیز سیاسی، برخاسته از این اعتباریات است.
با درک بشری بودن قدرت سیاسی و بنیادهای علوم انسانی، میتوان از اعتباریات در فهم این حوزهها و بنیانها بهره برد و معضلهای کنونی را بهتر تحلیل کرد و نقش انسان را در آنها نیرومندتر ساخت. اعتباریات، قلمروی روشن از درک مناسبات و روابط اجتماعی انسان، نیازهای اساسی آدمی، اهداف و اغراض او در حرکت استکمالی و بالاخره چارچوبی نیرومند از نظریهپردازی در علوم انسانی، اخلاق و قدرت سیاسی عرضه میکند.
ضرورت زندگی اجتماعی، آدمی را سوق داد تا اعتباریات را شکل دهد. حیات فردی و جمعی به باور علامه بدون این اعتباریات ممکن نخواهد بود. آدمی همواره در جستوجوی کمال و بالندگی است. لازمه حرکت استکمالی که همان سیر از طبع اولیه به طبع و کمال ثانویه است، بهره بردن از اعتباریات عملی به عنوان وسائط است. فعل ارادی و تحقق آن بدون اعتباریات ممکن نیست. ادراکات اعتباری، منشأ اراده و عمل در انسان است. ارزش اعتباریات نیز به مقام کنش و فعل مربوط بوده و برای دستیابی به اغراض و اهداف حیاتی زندگی بشری، ساخته میشوند.
علامه، ترقی و کمال و پیشرفت جامعه را براساس کثرت و پیچیدهتر بودن اعتباریات ارزیابی میکند. جامعه ساده و بدوی نیاز چندانی به اعتباریات ندارد، اما جامعه پیشرفته بر طبق اعتباریات، شکل گرفته و عمل میکند. لازمه مدنیت، وجود استخدام متقابل است. استخدام متقابل بدون قانون و روابط عادلانه میسر نیست. هرسه امر از اعتباریات اجتماعی است. به باور علامه، عدالت و قانون، قرارداد مشترک اجتماعی است که هم از انحراف و فروپاشی اجتماع جلوگیری میکند و هم موجب ترقی و پیشرفت و نیز بقاء و استمرار میشود.
باور علامه این است که فطرت و جهاز طبیعی آدمی به نحوی است که وی را به سوی کمال و پیشرفت، سوق میدهد. اما این سیر بدون اعتبارسازی ممکن نخواهد بود. به هر میزانی که جامعه بشری رشد کند و کمال یابد و تمدن پیچیدهتر شود، نیازهای آدمی نیز دچار تطور و تحول شده و افزونتر میگردد. این امر به اعتباریات پیچیدهتر و کاملتری نیاز دارد. به تعبیر علامه، انسان بدون اعتبار مانند ماهی بدون آب است.
بیان کردیم که اعتباریات دارای ویژگی پُراهمیتی به نام متغیر بودن هستند. اعتباریات مولود احساس درونی انسان و قوای فعاله او است و بر نیازها و اقتضائات استوار است. شرایط اجتماعی و نگرشها و نیازها تغییر مییابند، از اینرو متناسب با اهداف فردی و جمعی، دچار تحول میشوند. با توجه به معیار لغویت و عدم لغویت، اعتباریاتی که متناسب با اغراض با توجه به عقل جمعی باشند، مطلوب و در غیر این صورت بیهوده خواهد بود. بنابراین، اعتباریات در پیوند با کارآمدی، ترقی و پیشرفت و تحول و تطور نیازها و نگرشها است. همین مسئله به ما گوشزد میکند که تغییر اعتباریات مبتنی بر شرایط اجتماعی است. اعتباریات برای وصول به هدف و غایت، فرض میشوند. همین امر موجب میشود که قائل به مقیاس برای آنها باشیم. این مقیاس عقلانی همان لغویت و عدم لغویت اعتبار است.
با توجه به نکات مزبور میکوشیم تا گونههای اعتباریات را بررسی کنیم. علامه در ذیل شاخههای اعتباریات، پس از بیان اینکه تمامی اقسام را باید در ذیل اعتباریات بالمعنی الاخص یا اعتباریات عملی جستوجو کرد، مینویسد: و از راه دیگر در نوع انسان که روزگارهای دراز و سدههای متراکم از تاریخ پیدایش وی که به ما تاریک است گذشته و به واسطه تکاثر تدریجی جهات احتیاج فردی و نوعی، هر روز اعتباریات و افکاری تازهتر و پیچیدهتر به گذشته افزوده شده است. اجتماع امروزه ما با معلومات اعتباری و اجتماعی تدریجاً و به مرور زمان روی هم چیده شده است.
علامه طباطبایی نه در واکنش به جریانات فکری دهه بیست و سی و نه به منظور پاسخ به شکاکیت، بلکه به مثابه طرحی بدیع، نظریه اعتبارات را تدوین کرد. ادراکات اعتباری در افتراقی از ادراکات حقیقی، بخشی از نظام معرفتی است که تا پیش از علامه در فلسفه اسلامی پیشینهای ندارد. گرچه فیلسوفان اسلامی از اعتباریات بالمعنی الاعم، معقولات ثانیه سخن گفتهاند، اما اعتباریات بالمعنی الاخص یا اعتباریات اجتماعی از ابتکارات بدیع علامه طباطبایی محسوب میشود. اعتباریات که در آثار مختلف علامه به ویژه در المیزان، اصول فلسفه، برهان، رساله اعتباریات مطرح شد، عمدتا ناظر به ساحات اجتماعی و عملی است، اما در عین حال بخش مهمی از معرفتشناسی است. علامه در مقالههای سوم تا پنجم اصول فلسفه از ادراکات حقیقی و در مقاله ششم از ادراکات اعتباری سخن به میان آورده است. اعتباریات نه همچون حقیقی رابطه توالدی و استنتاجی دارند و نه برهانیاند.
علامه ادراکات اعتباری را تصدیقاتی برمیشمارد که میتواند صادق یا کاذب باشد، اگر اعتباری با اهداف و اغراض مورد نظر سازگار باشد و بتواند ما را به مقاصد برساند، صادق یا صحیح و در غیر این صورت کاذب است. این صدق و کذب البته به معنای مطابقت با واقع نیست، بلکه به معنای «لغویت و عدم لغویت» است.
بنابراین، اعتباریات بدون معیار و مقیاس نیستند. علامه دو معیار درباره اعتباریات ذکر میکند: لغویت و عدم لغویت، جدلی بودن استدلال در اعتباریات. طبق معیار نخست، اعتباریات براساس نیاز انسان، برای دستیابی به اغراض و غایاتی ساخته میشوند. هر چیزی که ما را بهتر به اهدافمان برساند را اعتبار میکنیم. اعتباریات متناسب با اهداف را پذیرفتن و ناسازگار با آن را لغو میدانیم. از آنجایی که اعتباریات از مشهوراتند و در اعتباریات میکوشیم تا با توجه به هدف و غایت، استدلال کنیم، لذا هر امری را که سازگار با اهدافمان باشد را ارزشمند دانسته و در غیر این صورت آن را رها میکنیم. جدل نیز با توجه به هدف شکل میگیرد، لذا مبتنی بر تسالم است. اعتباریات بر تسالم بر اغراض استوار است. علامه سه ساحت را برای آدمی لحاظ میکند: آگاهی و ادراک، استخدام و تسخیر اشیاء و امور و اعتبارسازی.
انسان به کمک ساختن اعتباریات است که میتواند دست به استخدام اشیاء برای اغراض خود بزند. ادراکات اعتباری ساخته شده انسان است نه اینکه در خارج وجود داشته باشد، اما سبب تصرف او در جهان و زندگی میشود. به کمک اعتباریات است که انسان میتواند رابطه استخدام و تسخیری با امور داشته و برای حرکت استکمالی خود آنها را به کار بندد. اعتباریات هم مولود نیاز فرد است و هم اجتماع بشری. این مفاهیم بر حقایق و جهان خارج مبتنی بوده و دارای آثار واقعیاند. از آنجایی که نیازها و احساسات درونی انسانها، موجب ساختن اعتباریات میشود، با تغییر آنها اعتباریات نیز دگرگون میشوند. تغییر شرایط، زمان، تحولات محیطی و نیازها موجب تغییر در اعتباریات میشوند.
علامه بحث اعتباریات را در آثار مختلف خود همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم، الاعتباریات، تفسیر المیزان، نهایهالحکمه، رساله انسان فی الدنیا، حاشیه بر کفایه و مجموعه رسائل سبعه مورد توجه قرار داد. گاهی تنها به تقسیم اعتباریات به اعتباریات قبل الاجتماع و بعد الاجتماع میپردازد و اقسام هر یکی را بر شمرده و شرح میدهد. گاهی اعتباریات را به دو نوع اعم و اخص تقسیم کرده و قسم دوم را اعتباریات اجتماعی میداند و بالاخره گاهی آن را به عمومی و غیرعمومی دستهبندی نموده و دسته اول را ثابت و دسته دوم را متغیر تلقی میکند. در اصول فلسفه تقسیمبندی جامعی ذکر میشود که در گونهشناسی اعتباریات، این تقسیمبندی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
تقسیم اعتباریات به دو دسته
ابتدا علامه اعتباریات را دو دسته میکند: اعتباریات بالمعنی الاعم که همان معقولات ثانیه است، اعتباریات بالمعنی الاخص که مقسم ادراکات اعتباری است. علامه تصریح دارد نباید میان این دو خلط کرد. دسته اول همان است که از ابتدا از جانب فلاسفه اسلامی در باب مفاهیم ماهوی و غیر ماهوی طرح شد اما قسم دوم، به این اثر اختصاص داشته و سابقهای میان متفکران ندارد. علامه این دسته را مبنای بحث از اعتباریات میداند.
در مرحله دوم اعتباریات بالمعنی الاخص را که گاهی از آن تعبیر به اعتباریات عملی میکند، در دو قسم عمومی، یعنی ثابت و فردی یعنی متغیر جای مینهد. خود اعتباریات عمومی در طبقهبندی به دو طبقه و گونه پیش از اجتماع و بعد از اجتماع تقسیم میشوند. ضرورت و وجوب، حسن و قبح، استخدام و اجتماع، پیروی از علم و اصل سادهترین، از اقسام طبقه نخست است که اصل استخدام و اجتماع مهمترین قسم تلقی میشود. مالکیت و ملک، به ضم میم، کلام – سخن، ریاست و امر و نهی از اقسام بعد از اجتماع است و علامه بیشترین نوآوری را در ذیل ملک و ریاست طرح میکند.
به باور علامه محور بحثها و مناقشات در اعتباریات تنها متوجه اعتباریات بعدالاجتماع نیست، بلکه اعتباریات ثابت قبل الاجتماع نیز مورد توجه و نیز نزاع فکری است. به طور کلی اعتباریات عملی، اعتباریات جمعی است و حاصل تفکر و حتی پذیرش جمعی است. گرچه این اعتبارات غیرحقیقیاند اما در پیوند با ضرورتهای طبیعی و اجتماعی حیات بشری است.