کتاب سیرالملوک، تداوم خرد ایرانی است. با فارابی و ابن سینا این خرد، دوباره سربر آورد، با خواجه نظام الملک بسط پیدا کرد و با سهروردی شکوفا گردید. خواجه علاوه بر آنکه به وحدت سرزمینی ایران می اندیشید، درصدد احیا و تثبیت اندیشه های خرد و دادگری در ایران بود، تا وضع نابسامان، سامان یابد. سیرالملوک، بخش مهمی از این اندیشه محسوب می شود. این بخشی از مباحثی است که در نشست دهم از سلسله نشست های «شیوه ما مردمان» با موضوع «دوره طلایی اصفهان از ابن سینا تا خواجه نظام الملک» مطرح شد.
قاسم پورحسن، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست که امروز سه شنبه (پنج اردیبهشت) در سالن همایش کتابخانه مرکزی شهرداری برگزار شد، با بیان اینکه دغدغه خواجه نظام وحدت سرزمینی است و این دغدغه از دوره آل بویه و سامانیان آغاز شد و در دوره سلجوقیان گسترش پیدا کرد، اظهار کرد: در این سخنرانی به سه مسئله اساسی خواهم پرداخت، نخست: تحلیلی بر چگونگی ظهور دوره طلائی اصفهان از ۴۱۴ تا ۴۸۵؛ دوم: اهمیت مرکزیت اصفهان با ورود ابن سینا و تداوم محوریت علمی آن تا پایان وزارت خواجه نظام و سوم: تبیین دیدگاه خواجه نظام و کتاب سیرالملوک و نقد آن.
او به اهمیت خواجه نظام الملک اشاره کرده و ادامه داد: با سلجوقیان بیش از آل بویه، وحدت سرزمینی ایران شکل گرفت و پس از چغری بیک، برادرش طغرل بیک، ری را مقر حکومت قرار داد و با تصرف بغداد از حلب یا انطاکیه یا آمودریا یا کاشغر گسترش یافت. و این با عنوان حکومت سلجوقی ایران نامیده می شد همانطوریکه با حمله مغول، بزرگان زیادی به حکومت سلجوقی ایرانی در حوزه آناتولی پناه بردند و آنرا حکومتی ایرانی تلقی می کردند و نه ترک.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: خواجه در بیست و نه سال وزارت با ابتناء بر نقش مهم در عمل و نظر در وحدت سیاسی و ملی ایران کوشید. خواجه در تمام جنگ های مهم، خود شرکت می کرد و از تئوری خاصی در جنگ پیروی کرده و خود در راس سپاهیان، جنگ را فرماندهی می کرد. سلجوقیان تجربه ای نداشتند. تمامی فتوحات در زمان طغرل و آلپ ارسلان و ملکشاه، مدیون دو وزیر مقتدر ایرانی عمیدالملک کُندری و خواجه نظام الملک بود.
پورحسن تصریح کرد: خواجه اهمیتی بی بدیل در تاریخ ایران و اسلام در تبیین الگوی حکومت نیک و نیز ایجاد مراکز علمی نظام دانشگاهی با نام مدارس نظامیه همچون بغداد، موصل، نیشابور، بلخ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز، اصفهان داشت. نتایج حاصله از مدارس نظامیه مشتمل بر الف)گسترش ساخت مدارس در شهرهای ایران با این نظامیه ها؛ ب) گسترش توجه به علم و دانش و تاسیس کتابخانه ای معتبر؛ ج) حمایت از مقرری ماهیانه و حجره ایجاد کردن و تربیت بزرگان و تدریس بزرگانی مانند امام الحرمین، غزالی و … بود.
او با بیان اینکه دغدغه خواجه، مذهب بود، گفت: قوام الدین، لقبی که فقهای آن زمان به او دادند و رضی امیرالمومنین، لقبی است که خلیفه المقتدی بامرالله در ۴۷۵ قمری به او داد. تدبیر خواجه سبب رونق دوباره ایران شد. یکی از سیاحان می گوید در ایران، آن زمان نان به فراوانی یافت می شد درحالیکه در آن زمان، مردم اروپا از گرسنگی، شکم همدیگر را پاره می کردند.
در ادامه پورحسن در باب کتاب سیرالملوک افزود: این اثر مهمترین اثر در آیین حکمرانی و کشورداری است که مبتنی بر دادگری و اخلاق بوده و به زبان فارسی در سده پنجم تدوین شده است. از مهمترین نثر فارسی پس از کوشش ابن سینا و ابوریحان در حوزه احیای زبان فارسی است. سیرالملوک در موضوع خود و در میان سیاستنامه ها بیهمتا است و در زبان فارسی بهترین اثر محسوب می شود. خواجه با آگاهی از سنت ایرانی-اسلامی در کشورداری و با بهره بردن تجارب سی ساله خود در وزارت، شیوه مهمی در حکمرانی را طرح کرده است. خواجه از برجسته ترین سیاستمداران تاریخ ایران است وی آثار ادبی زیادی داشت که سیاست نامه یکی از آثار درخشان است و منبعی ارزشمند درباب تاریخ ایران، سیاست و حکومت. بسیاری از جمله غزالی در نصیحه الملوک، فخر رازی در علم سیاساتش و محمد عوفی در جوامع الحکایات از خواجه پیروی کردند. سیرالملوک در سال ۱۸۹۱ میلادی به همت شارل شِفِر فرانسوی،تصحیح و به نام سیاست نامه ترجمه و چاپ شد. خواجه نظام در واقع وزیر تمام دوره سلجوقیان(آلپ ارسلان و ملکشاه) بود که می توان گفت این بیست و نه سال و هفت ماه، به عنوان نیرومندترین دوره از آن یاد می شود.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: نگارش سیرالملوک به دستور ملکشاه بوده و از اندرزنامه ها، منقولات، قرآن، احادیث، گفته های مشاهیر، حکایات شاهان و وزیران تهیه شده است. در سیاستنامه از الگوی حکومت قدرتمند حکومت های پیش از اسلام (ساسانیان) و نیز آل بویه و سامانیان به عنوان الگوی مهم حکمرانی دفاع کرده است.
پورحسن با اشاره به کتاب سیرالملوک، بیان نمود: این کتاب دارای دو بخش اول (مشتمل بر سی و نه فصل) و دوم( مشتمل بر یازده فصل که از الحاقات است) می باشد. خواجه در بخش اول، کاملا دستور اخلاقی می دهد یا اقدام به توصیه می کند و البته جملات کوتاه، ساده، روشن و زیبا. مطالب، متنوع، تاریخی و اخلاقی است گرچه اشتباهات تاریخی نیز دارد. اما خواجه به این اشتباهات توجه نداشته و غرضش کتابی در سیاست و حکمرانی اخلاقی بوده است. همچنین سیاست نامه در دو دسته کلی است: دسته اول، پند و اندرز و توصیه به حاکم، مردم و صاحبان قدرت، که تمام فصول (غیر از چهل و چهار تا چهل و هفت) را شامل می شود. دسته دوم، حکایات، احادیث، ایات و اخبار در تایید اندرز.
این استاد فلسفه ادامه داد: بخش اول کتاب سیرالملوک دارای انسجام خاصی است. یعنی همواره پند و اندرز در ابتدای فصل می آید و سپس حکایت، خبر، ایات و حدیث. پند و اندرز اصل است و و بقیه فرعِ اندرز است. از سی و نه فصلِ بخش اول، بیست و یک فصل فقط اندرز و نصیحت است در حالی که خبری از حکایات، روایات و آیات نیست. اما در بخش دوم، اساسا حکایات و اخبار طولانی جای اندرز را می گیرد و اصلا هیچ نصیحتی وجود ندارد. خواجه در فصل اول به پادشاه توصیه می کند که هفته ای دو روز به مظالم بنشیند و بدون واسطه به شکایات و و دادخواهی رعایا رسیدگی کند. اما در فصل چهل و نه گوید: «سلطان نباید بدون اجازه ورود مستقیم و بی واسطه به مردم دهد تا شکایات را به درگاه آورند بلکه چند نفر از نمایندگان مردم، شکایات را جمع آوری کرده و به حضور سلطان بیاورند.»
وی تاکید کرد: بنظر می رسد کتاب در دو زمان متفاوتی نوشته شده است چون مطالب و ساختار دو بخش باهم متفاوت و حتی متغایر است.
استاد فلسفه در بخش پایانی سخنرانی خویش به تبیین دیدگاه خواجه نظام و کتاب سیرالملوک و نقد آن پرداخت و مطرح کرد: شرح این مسئله نیازمند مقدماتی است. الف) بخش بزرگی از اندیشه های سیاسی در سیاستنامه ها آمده است. سیاست نامه نویسان بی آنکه اهل تفکر فلسفی باشند به تاملات و مناسبات سیاسی جامعه پرداخته اند. اکثر این نویسندگان یا در خدمت سلطانی بوده اند یا نسبتی با سیاست عملی داشته اند و آنان برخلاف فیلسوفان سیاسی در تکوین سازمان سیاسی کشور و تدوین ایدئولوژی نقش بسزایی داشتند. به همین سبب بر بخش بزرگی از این رویکرد نقدهای اساسی وارد است بخصوص نقد بر اخلاق نویسی و فلسفه سیاسی به مراتب بیشتر است. ب) سیاست نویسان عموما به بحث در اکتساب قدرت سیاسی و شیوه های نگهداری آن می پردازند و اینکه چگونه از خروج خوارج و مخالفان ممانعت به عمل آورد و سر رعایا را در چنبر اطاعت پادشاه نگاه داشت. در حالیکه کتاب سیرالملوک بیشتر دادگری را بحث کرده است تا قدرت. خواجه بیشتر خطاب به پادشاه کرده و او را نصیحت می کند یعنی درواقع نصیحت و عتاب به عملکرد قدرت و دولت است تا علیه مردم. او پادشاه را دعوت به انصاف، دادگری و اخلاق در برابر مردم می کند. ج)خواجه می گوید اساس مُلک در ناآرامی است و دلمشغولی خروج خوارج، وسوسه ای است که در جان هر حکمرانی چنگ می اندازد. این سخن درستی است اما سیاستنامه، مانیفست علیه جامعه، مردم و مخالفان نیست، بلکه به پادشاه می گوید اگر دادگری در پیش بگیری، خروج و قیام شکل نمی گیرد .همه حکومتها بدون دادگری دچار بحران و آشوب می شوند.
پورحسن در ادامه افزود: بنظر میرسد خواجه در سیاست نامه کوشش کرده تا تحلیل دقیقی از ماهیت قدرت بدست دهد که همه در پی آن هستند. خواجه بدنبال دشمن شناسی نیست بلکه می گوید ذات قدرت این است لذا باید قدرت را شناخت، ارکانش را فهمید و اگر قدرت با دادگری و اخلاق یکی توام شود زوال نمی یابد. یعنی فارغ از دفاع از ملکشاه، درصدد است تا قدرت را تحلیل دقیق نماید. همانطور که خواجه گوید «مقصود این است که چون روزگار نیک فراز آید و زمانه بیمار نگردد نشانی آن باشد که پادشاه نیک پدید آید و اهل فساد را مالش دهند و وزیر و پیشکاران او نیک باشند و هرکاری، کاردان را فرماید که اهلیت دارند و دو شغل یک کس را نفرمایند و پادشاه از رعیت پرسیده باشد و تدابیر با پیر و دانایان کند و کارها به قاعده خویش باز برد تا کارهای دینی و دنیاوی به نظام بود و هرکس را به اندازه کفایت او عمل بود و کارها به ترازوی عدل و سیاست راست گردد.» یا گوید: «بر پادشاه واجب است فرایض و سنت و فرمانهای خدای تعالی را به جای آوردن و کار بستن و علمای دین را حرمت داشتن و زاهدان و پرهیزکاران را گرامی داشتن و واجب چنان کند که در هفته یک یا دو بار علمای دین را راه دهد و امر حق تعالی از ایشان بشنود و تفسیر قرآن و اخبار رسول الله بشنود و حکایت پادشاه عادل بشنود.»
این استاد دانشگاه اظهار کرد: دغدغه خواجه نظام، اساسا پادشاه نیست بلکه آیین کشورداری و البته دفاع از شریعت (شافعی) است. خواجه بیشتر به حکمرانی خوب و نیک دستور می دهد. دغدغه اصلی او حکومت و شریعت است. خواجه نظام، ماکیاولی نیست که به پادشاه بگوید اصل، تنها حفظ قدرت است به هرنحو ممکن. او گوید قدرت بدون دین و عدالت و اخلاق و مردم داری ارزشی ندارد و زوال می یابد. به همین دلیل است که معتقدم دیدگاه خواجه نظام در سیرالملک بدرستی خوانده نشده است تصور رایج در باره او و اینکه سیاست نامه هماننند شهریارِماکیاولی در پی صرفا حفظ قدرت پادشاهی و سرکوب دیگران باشد یک پندار بیش نیست.