چکیده: هدف این پژوهش این است که به بررسی آن بخش از دیدگاه‌های لیپمن، که به نسبی‌گرایی می‌انجامد و نسبتی با نسبیت‌اندیشی در هرمنوتیک فلسفی گادامر دارد، بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد: «میان نسبیت‌گرایی در نظریه لیپمن با نسبیت‌اندیشی در هرمنوتیک فلسفی گادامر چه نسبتی هست؟» مقصود از نسبیت در اینجا، «نسبیت معرفتی» است. این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی با بهره‌گیری از منابع اسنادی و کتابخانه‌ای، انجام گرفته است. کند و کاو در آثار لیپمن، ما را به این نتیجه می‌رساند که با وجود نفی نسبیت‌گرایی از سوی او، دلایلی هست که این گرایش را به عنوان نتیجه اجتناب‌ناپذیر برنامه فلسفه برای کودکان، اثبات می‌کند. هم‌چنین می‌توان ادعا کرد لیپمن در ارائه نظریه خود از دیدگاه «نسبیت در فهم» هرمنوتیک فلسفی تأثیر پذیرفته است.