مقایسه ی دیدگاه قاسم پورحسن و رضا داوری اردکانی در باب جایگاه فارابی در فلسفه ی اسلامی

امین رضا نوشین

دانشگاه هنر شیراز

هماره در باب نسبت فلسفه ی اسلامی با فلسفه به طور کلی و نسبت فلسفه ی اسلامی با فلسفه در یونان به طور خاص و نسبت فیلسوفان مسلمان با فلسفه بدون هیچ قید و بند و نسبت ایشان با فلسفه در یونان و جهان اسلام به طور اخص و حتی نسبت این فیلسوفان با یکدیگر بحث و جدال بوده است. ضمنا نسبت فارابی با فلسفه ی اسلامی نیز همواره معرکه ی آرا بوده، هر کس نظری داشته است.
قاسم پورحسن در کتاب خوانشی نو از فلسفه ی فارابی، قرائتی هیدگری از فارابی داشته، بنیان فلسفه ی او را پرسش از وجود دانسته است. جالب اینکه رضا داوری اردکانی نیز که خود فیلسوفی هیدگری است پیش و بیش از همه به فارابی پرداخته، روایت خود از این فیلسوف را طرح و شرح کرده است. داوری اردکانی فارابی را موسس فلسفه ی اسلامی می داند حال آنکه پورحسن اگرچه در جایی از کتاب فارابی را فیلسوفی که در پی تاسیس فلسفه ی اسلامی بوده است معرفی کرده، در جای دیگر از همان کتاب فارابی را سرآغاز نظام مند فلسفه ی اسلامی و نه اصل سرچشمه ی آن در نظر گرفته است. در این نوشتار خواهیم کوشید دیدگاه پور حسن در باب جایگاه فارابی در فلسفه ی اسلامی را با دیدگاه داوری اردکانی در باب جایگاه این فیلسوف در عرصه ی همان فلسفه، مقایسه کنیم. ضمنا باید یاد آوری کرد، آنچه بر اهمیت این مقایسه می افزاید، نگاه هیدگری هر دو متفکر مذکوراست.