پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز، در گفتگویی اختصاصی با دکتر قاسم پورحسن با اشاره به انتشار کتاب جدید ایشان با عنوان “خداباوری و خداناباوری” به تشریح موضوع اصلی این کتاب و هدف از نگارش آن پرداخت: ابتدا نکات چندی درباره اهمیت مسأله الحاد کوتاه عرض می کنم و بعد خود کتاب “خداباوری و خداناباوری” را توضیح خواهم داد. حقیقت این است که الحاد صرفاً یک مسأله نظری نیست. اکنون شاید گسترده ترین بحث را در حوزه الهیات و حتی مسائل فلسفی به خودش اختصاص داده است. لذا الحاد مسائل گسترده ای را به خودش اختصاص داده است. این نکته بسیار مهمی است که ابتدا لازم دیدم به آن اشاره کنم. نباید تصور شود که الحاد محدود است به انکار خدا.

نکته دوم این است که ما وقتی امروزه از الحاد مدرن حرف می زنیم نشان دهنده تأثیرات ژرفی است که حوزه هایی مانند علم بر خداناباوری داشته است. به عبارتی، ما وقتی که از انواع و اقسام خداناباوری سخن می گوئیم، شاید نیرومندترین الحاد را در حوزه علم ببینیم. یعنی زمانی که کتاب “پندار خدا” یا “ساعت ساز نابینا” ریچارد داوکینز – که از لحاظ علمی ارزش چندانی ندارد ولی به یکی پرفروشترین کتاب های دنیا تبدیل می شود – نگاه می کنیم، توجه انسان ها و جوامع را به مسأله علم و الحاد را درک کنیم. لذا الحاد مدرن اشکالات هیومی یا اشکالات متافیزیکی نیست. حوزه گسترده ای از مباحث از جمله مباحث نئوداروینسم و نظریه های جدید در حوزه تکامل را خصوصاً زیست ملکولی شامل می شود. در بحث های فیزیک، در بحث های کیهان شناسی؛ این خیلی اهمیت دارد و شاید تحت تأثیر همین دیدگاه بود که حتی خیلی از جامعه شناسان بزرگ، نظریه پایان دین را مطرح کرده بودند.

نکته سوم این است که وقتی ما درباره مسأله خداناباوری سخن می گوئیم در واقع با سنخ های متمایزی از خداناباوری روبرو هستیم. در باب نخست کتابم این مسأله را مورد بحث قرار داده ام. یعنی حداقل دو سنخ متمایز ایجابی و سلبی خداناباوری را مورد توجه قرار داده ام.

و آخرین نکته مقدماتی این است که آیا الحاد متعلق به دوره اخیر است؟ آیا الحاد به صد یا دویست سال اخیر بعد از دوران روشنگری یا حتی بعد از جنگ جهانی اول برمی گردد یا در دوره جدید هم ما با الحاد مواجهیم؟ من در این کتاب بحث کردم که ما با پیشینه تاریخی مهمی از الحاد مواجه هستیم.

این مقدمات به ما کمک می کند تا اهمیت موضوع کتاب “خداباوری و خداناباوری” یعنی “الحاد” را درک بکنیم. کتاب خداباوری و خداناباوری که تقریباً سه سال و اندی زمان برد که موضوع الحاد را به نحو جامعی و از منظرهای مختلف مورد بحث قرار می دهد، توسط انتشارات صراط تقریباً در پانصد صفحه چاپ شده است. کتاب یک پیشگفتار دارد که اهمیت بحث را نشان می دهد که در آن، من بحثی دارم درباره اهمیت بررسی و پژوهش درباره الحاد یا خداانکاری. با این حال، من باز توضیح دادم که ممکن است برخی ها نظریه رایج را مربوط به دوره اُکام یا بعدتر، دوره هیوم بدانند، پژوهش های صورت گرفته نشان میدهد که این بحث هم واجد پیشینه است و هم مسأله الحاد محدود به بحث انکار وجود خدا نیست، بلکه ساحات گسترده ای را دربرمیگیرد. مسأله شر، مسأله آفرینش عالم، مسأله قبض و بسط عالم، مسأله شعورمندی جهان، مسأله جاودانگی و بقا، همگی به نوعی بخش هایی از مسأله الحاد محسوب می شوند. بنابراین، اینگونه نیست که الحاد را محدود کنیم به “آینده یک پندار” فروید یا “پندار خدا” ریچارد داوکینز. باز در پیشگفتار، بحثی را درباره غرب جدید مطرح کردم که فهم ها و برداشت های مختلفی از خداوند ارائه کرده است. این امر سبب شده است که ما تصورات و فهم های متفاوت از خدا را مورد توجه قرار دهیم.

درست است که الحاد محدود به بحث از وجود یا عدم وجود خدا نیست، ولی خود مسأله خدا و تصویر از خداوند، باور به خداوند، در محور مسأله الحاد قرار دارد. باز این مسأله را عنوان کردم که خود معنای خداوند، فهم هایی که داریم، معنای دین، دین وحیانی دربرابر دین دئیستی یا دین طبیعی، بحث هایی هستند که در بخش هایی از خداناباوری مورد پژوهش قرار می گیرند و به آنها توجه می شود. خداناباوری سلبی و ایجابی هم ذیل همین رهیافت های دوگانه الحاد قابل توجه است و می توانیم ببینیم. لذا در ابتدای بحث، در همان پیشگفتار این ایده را مطرح کردم که شاید مسأله پایان یا مرگ دین را با بحث مرگ خدا در غرب گره بزنیم. نباید کاملاً ساده انگارانه چنین فرض کنیم که تنها چند متفکر به این مسأله پرداخته اند. من تلقی ام در پیشگفتار این است که خداناباوری امروزه یک جریان مهمی خصوصاً در غرب شده است. البته این جریان را در سایر مناطق جهان هم می توان پیگیری کرد.

بعد از پیشگفتار، کتاب در شش باب تنظیم شده است. باب نخست “جستاری در مفاهیم” است؛ باب دوم “پیشینه خداناباوری” است که بحث بسیار مهمی است؛ من پیشینه یونانی الحاد را مورد بحث قرار داده ام که حاوی مسائل مهمی است. در واقع بحث آتئیسم و تئیسم ریشه در دوره یونانی دارد. مقداری از منابعی که موجود است، درباب پیشینه یونانی الحاد مانند کتابی با عنوان “درآمدی بر مطالعه الحاد” به قلم مایکل رُز سال ۲۰۱۳ منتشر شده است و کتابی است در هفت فصل، که یک فصل آن مربوط به یونان است.

یک بحث لغوی، فیلولوژیک و تاریخی درباره الحاد در یونان انجام دادم. مایکل مارتین هم در کتاب “الحاد” یک تاریخچه ای از الحاد از دوران پیشاسقراطی و بعد در دوره اپیکوری و دوران مسیحیت ذکر می کند؛ و جالب این است که مارتین بسیاری از شکاکان، سوفسطائیان و نسبی گرایان را در دسته خداناباوران قرار می دهد. این یعنی مسأله خیلی روشن نیست. این پیشینه را البته در سایر فرهنگ ها و ادیان هم مورد توجه قرار دادم. حتی در مورد مکالمات افلاطونی، بیان کردم که ما وقتی که نگاه می کنیم می بینیم که در بیان افلاطونی در رساله دفاعیه این مسأله آمده است. در رساله دفاعیه، افلاطون مسأله اتهام ملتوس را اینجوری بیان می کند که “من نمی پذیرم که مرا متهم می کنید، که خدایان جدید را تعلیم می دهم؛ من به هیچ وجه خداناباور نیستم” این گفته سقراط است! “و در این باب گناهکار نیستم”.

ما از خود سقراط واژه “atheos” یا بی خدایی را داریم. در سنت یونانی، ما با خدایان روبرو هستیم نه با خدای یکتا. اصلاً در یونان، سخن گفتن از خدای یکتا بی معنا است. این بحث، فوق العاده بحث مهمی است. بعد از آن به پرسش از خداناباوری در دوره مسیحیت پرداختم. دیدگاه هگلی مبنی بر این که ادیان پیشامحوری و پسامحوری مهم است را با این پیوند دادم.

باب سوم با عنوان “خدا، الحاد وجودشناختی”، در واقع مقداری بحث های متافیزیکی در پنج مسأله است. در مسأله اول، “مفهوم خدا در مباحث متافیزیکی” را مورد بحث قرار دادم. در مسأله دوم، امکان اثبات وجود خدا را مورد مداقه قرار دادم. در ضمن پنج نکته بیان کردم که مراد از اثبات چیست؟ آیا اثبات خدا کمکی به ما می کند؟ شناختاری است؟ در مسأله سوم، وجود خداوند از نیمه دوره قرون وسطی یعنی از دیدگاه آنسلمی و مقابل اش، یعنی منظر گونیلو را بحث کردم. بعد به انکار وجود خدا از سوی فیلسوفان از جمله هیوم پرداختم. ادله هیوم در انکار وجود خدا را مورد بحث قرار دادم. تلاشم بر این بود که در نقد این ادله منصفانه برخورد کنم.

اما باب چهارم به بحث علم و خداناباوری اختصاص دارد. بحث هایی مانند “علم و تصادف”، “نظم و طراحی”، “کشمکش ثبات و تدبر”، “دستاوردهای علم جدید و گسترش الحاد”. بحث هایی که از استفان هاوکینگ تا ریچارد داوکینز مطرح می شود را پاسخ دادم.

باب پنجم هم به بحث از الحاد و شرور اختصاص دارد. خداناباوران معتقدند که بحث شرور در عالم یکی از پناهگاه های مهم الحاد است. خداباوران هم که پاسخ می دهند، نقش شرور در شکل گیری الحاد را می پذیرند و تلاش می کنند تا این مسأله را تبیین کنند.

در تمام این مباحث تلاش کردم تا بحث از سنت غربی و سنت اسلامی را تؤامان به صورت مطالعه تطبیقی بیاورم. در باب ششم، بحث الحاد مبتنی بر انکار جاودانگی را مطرح کردم. در این حوزه، رهیافت های مختلفی وجود دارد، از نقدهای مسأله دوگانه انگاری تا مسأله نفس، فرجام مرگ راسل، دیدگاه های آنتونی فلو در مسأله “علیه بقا”، و دو سه تا بحث خاص، مثل بحث بقای شخصی و بحث اینهمانی شخصی و مثل بحث های فیزیکالیسم و جریان های چهارگانه و نسبتی که با خداناباوری دارد و فیزیکالیسم افراطی ای که به آنها پاسخ دادم، و تفاوت حیث التفاتی و حالت های نفسانی را بحث کردم. در پایان همین بحث ششم درباره نفس، مواجهه فیلسوفان اسلامی خصوصاً مسأله مثلیت و عینیت در علامه طباطبایی در بحث جاودانگی را که از اهمیت فوق العاده زیادی برخوردار است مورد بحث قرار دادم.

امیدوار هستم که اساتید و دانشجویان و محققان بتوانند از این کتاب ها بهره مند بشوند و از دستاوردها و نقدهایی که در کتاب وجود دارد، بتوانند استفاده بکنند.