بیست‌وسومین همایش بزرگداشت ملاصدرا، ،۲۲ خرداد با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در مجتمع آدینه برگزار شد. قاسم پورحسن، دانشیار و عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در این همایش با موضوع «حکمت ایرانی و صلح»، به ایراد سخن پرداخت و در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به ابیاتی از فردوسی بیان کرد: ترسیم فردوسی از ایران نشان از دغدغه او به آینده ایران است. هایدگر مصاحبه‌ای دارد که بعد از مرگش چاپ شد که در آنجا از او پرسیدند که آینده چه می‌شود؟ و آیا راه نجاتی وجود دارد؟ او در پاسخ عنوان کرد، مگر اینکه خدایی نجاتمان بدهد. با توجه به وضعی که الآن به سر می‌بریم، تلقی من این است که شاید حکمت ایرانی بتواند برای آینده راه نجاتی را ترسیم کند.

 

وی در ادامه به بحث پیرامون حکمت ایرانی پرداخت و تصریح کرد: با توجه به گزارشی که سهروردی از حکمت ایرانی به دست می‌دهد، نکاتی را می‌گویم. او در مطارحات، بحثی در مورد میراث معنوی ایران دارد که با عنوان سلوک حکمای متأله است که سهروردی، تبارنامه معنوی این حکمت را بیان می‌کند. قبل از آنکه تبارنامه را بیان کند، می‌گوید که ما واجد شجره حکمت ازلی هستیم و سهروردی از خمیره مقدسه نام می‌برد، اما تبارنامه این است که او بیان می‌کند که این حکمت، در شرق و غرب جوانبی دارد.

پورحسن بیان کرد: جانب شرق به دیدگاه او، حکمت خسروانی است و در جانب غرب فیثاغورس است که ایشان از هر دو به عنوان خمیره نام می‌برد. خمیره خسروانی و فیثاغوری. البته اگر ندانیم که سهروردی، دست به مطالعه گسترده‌ای زده، تلقی ما این است که بر اساس دلدادگی این‌ها را بیان می‌کند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه تصریح کرد: برخی از مورخین، مانند فورفوریوس نشان می‌دهند که فیثاغورس به ایران سفر کرده است و این گزارش کامل شده است و عنوان شده که یونانیان، تمایل داشتند که نخستین فلاسفه خود را شاگردان شرقیان بدانند، اما در مورد فیثاغورس، تأثیر کلی ارتباط او با زرتشت و پارسای فرزانه، مسلم است. مورخان بزرگی این را گزارش داده‌اند که فیثاغورس آمد و نزد یک ایرانی شاگردی کرد و کلمنت اسکندرانی از حکمای پارس، از جانب فیثاغورس ستایش می‌شود. گزارش‌هایی نیز وجود دارد که از سفر فیثاغورس به ایران و گفت‌وگوهایش با مغان ایرانی گزارش داده بودند. فیثاغورس، دوستی داشت که دولت‌مرد، ریاضی‌دان و اهل حکمت بود و من مدت‌ها در نوشته‌های سهروردی، اسمی به نام ارخوطس را می‌دیدم که تلقی‌ام این بود که سهروردی اشتباه کرده و این حکیم را نداریم، اما گورمن می‌گوید، یکی از کسانی که در باب نظریه پادشاه ـ فیلسوف، بر افلاطون تاثیر گذاشت، ارخوطس بود.

پورحسن با اشاره مجدد به نظر سهروردی در مورد خمیره‌ خسروانی و فیثاغوری بیان کرد: لذا سهروردی بیان می‌کند که یک خمیره خسروانی و یک خمیره فیثاغوری داریم. در باب خسروانی که حکمت ایرانی لقلقه زبان و تاریخ نیست، یکی از بحث‌های مهمی که داریم، نسبت میان گذشته و آینده است. آینده بدون بازخوانی میراث گذشته، محال است و اساساً نمی‌توانید در مورد آینده، بدون خواندن گذشته، بحث کنید. برای اینکه گذشته حیث وجودی دارد و ناظر وجودی است و نمی‌توانید در مورد آینده بدون گذشته بیندیشید.

وی در ادامه افزود: اما سؤال این است که چرا باید از منظر ابن‌سینا و سهروردی این میراث بخوانیم؟ یکی از مورخان بیان می‌کند که فلسفه یعنی یونان و یونانیان مدیون هیچ‌کس نیستند. البته بلافاصله نکاتی می‌گوید که دیدگاه خود را برمی‌گرداند. هگل نیز فرمود، ابتدا ایران است و می‌گوید اولین‌بار ظهور دولت را در ایران دیدم، اما هگل و هایدگر می‌گویند که فلسفه یعنی یونانیت، اما این فهم نادرست از کجا می‌آید؟ نه تنها آنها بیان می‌کنند، بلکه در میان مورخان عرب نیز متفکرانی مانند الجابری وجود دارد که می‌گوید، اگر نتوانسیم از حکمت ایرانی بیرون آییم، آینده‌ای به نام عقل عربی نداریم و می‌گوید آینده اسلام کنار گذاشتن حکمت ایرانی است.

پورحسن بیان کرد: دانشجویان ما تنها بخشی از سهروردی که نمی‌خوانند، گزارش‌های تاریخی او است. سهرودی می‌گوید که آغازگران طریق سلوک، حکمای فارس هستند. سهروردی در مطارحات دسته‌بندی سه‌گانه‌ای از نور می‌دهد که نخستین مورد آن، میر است که صاحبان نور جلال‌اند، ولی صاحب فره پهلوانی هستند. دومین آنها پیر هستد که صاحب فره فرزانگی‌اند و اگر به فرزانگی دست نیابید، راهی برای صلح ندارید و سوم شهریاران‌اند که صاحبان فر جلال و جمال هستند.

وی در ادامه افزود: سهروردی هفت شرط برای نیل به مقام حکمت و فرزانگی دارد و می‌گوید هر که حکمت بداند و بر تقدیس نورالانوار مداومت نماید، او را فر نورانی ببخشند و بارقه الهی را کسوت هیبت و بها بپوشانند و رئیس طبیعی شود عالم را و او را از عالم اعلی نصرت رسد و سخن او در عالم علوی مسموع باشد. این عبارت او نشان دهنده اهمیت حکمت است. همچنین باید توجه داشت که ما صاحب گسست معرفتی بنیادین با سنت یونانی هستیم و ارسطو برای سعادت مواردی را مطرح می‌کند، ولی فارابی می‌گوید لذت و ثروت و … سعادت حقیقی نیستند و یافتن مرتبه وجود، موجب سعادت است. بنده معتقدم که اگر حکمت ایران به درستی خوانده شود، می‌تواند بنیان مهمی برای صلح باشد.