یکی از پرسش‌هایی که ممکن است برای عموم مردم پیش بیاید، پرسش از فلسفه و چرایی ظهور وقایع طبیعی نامطلوب همچون سیل، زلزله، بیماری و اموراتی از این قبیل است. فلسفه آن چیزی که در منطق دین در قالب ابتلا و امتحان مطرح می‌شود چیست؟ چرا با آنکه نظام عالم به دست خداوند ایجاد شده، گونه بشر درگیر بلاها و مشکلات است؟

به همین منظور با قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و نویسنده کتاب «خدای مهربان و مسئله شر»، گفت‌وگو کردیم. وی در گفت‌وگو با ایکنا به ارائه توضیحاتی در باب شرور و حوادث و همچنین نسبت آن با ابتلائات الهی پرداخت؛

قاسم پورحسن با بیان اینکه به طور کلی، زندگی بشر همواره با حوادث و شرور توأم بوده است، اظهار کرد: ابتدا در جامعه واقعی بشری، معضلات و حوادث اتفاق افتاد و سپس متفکران در مورد آن اندیشیدند؛ به عبارت دیگر، نمی‌توانیم آنچه را که در حیات عینی و واقعی بشر از حوادث، مشکلات، معضلات – چیزی که امروز به آن شرور می‌نامیم – توأم بود، انکار کنیم.

وی افزود: یعنی وقتی انسان‌ها با این حوادث دست‌و‌پنجه نرم می‌کردند، در عین اینکه کوشش می‌کردند تا بر این حوادث که تا حدی نیز از توان و طاقت بشر بیرون بود، غلبه کنند، در مورد آن اندیشیدند که اولاً سرشت و ماهیت این شرور و حوادث چیست؟ آیا ریشه در زندگی طبیعی بشر دارد و یا بیرون از حیات، توان و فکر بشر است؟ و ثانیاً در جست‌و‌جوی منشأ این معضلات برآمدند و پرسش‌هایی که به علت و چرایی ظهور این معضلات برمی‌گشت، را مطرح می‌کردند و مسئله شرور اصطلاحی بود که بعدها به حوادث زندگی بشر اطلاق می‌شد.

پورحسن تصریح کرد: لذا دو پرسش اساسی این بود که ماهیت این حوادث و وقایع چیست و دوم اینکه منشأ این امور از کجا است؟ به تدریج متفکران در مورد این دو پرسش سوالات بیشتری را اضافه کردند و مهم‌ترین مسئله، راه‌حل مقابله با این حوادث بود؛ یعنی می‌خواستند ببیند که آیا بشر توان و امکانات دارد که با این حوادث مقابله کند و آیا می‌تواند از حیث اندیشه، بعد از اینکه فهم درستی از ذات و ماهیت آن پیدا کرد، راه‌حلی برایش پیدا کند؟ لذا در فرایند طبیعی بشر، پرسش‌های مختلف، به تدریج فربه‌تر شد و با چیزی به نام علل ظهور شرور، خاستگاه، ماهیت و نحوه مقابله بشر با این شرور مواجه شدیم، لذا هیچ‌گاه حیات بشر خالی از این شرور نبوده است. گاهی این حوادث سهمگین بود و گاهی بشر توانست بر این شرور غلبه یابد، اما همواره در زندگی بشر حضور داشت و متفکران کوشیدند تا پاسخی برای چرایی و ذات این معضلات و شرور پیدا کنند.

نقش شرور در تربیت انسان‌ها

وی در پاسخ به این پرسش که این شرور چقدر در تربیت انسان‌ها نقش داشته‌اند؟ گفت: مسئله اول این نبوده که بلافاصله بشر شرور را مستند به امری فراطبیعی کند و یا به این حوادث، به عنوان حوادثی که می‌تواند سبب پرورده شدن انسان شود توجه کند. مسئله اول این بود که چطور و چرا این‌ها ظهور می‌کنند. پرسش ساده‌ای در مقابل این امور شکل گرفته بود. این نکته که حوادث انسان را پرورش دهند، به امر متأخر در حیات بشر برمی‌گردد؛ یعنی زمانی که متفکران برجسته‌ای ظهور می‌کنند و درباره غایت و یا کارکرد شرور سخن می‌گویند.

پورحسن تصریح کرد: برای نمونه ابن‌سینا در کتاب شفا در پاسخ به این پرسش که چرا خداوند جهانی خلق کرد که این همه حوادث در آن باشد و اینکه آیا خداوند قدرت داشت که این جهان را خلق نکند یا خیر؟ پاسخ مفصلی می‌دهد و به تعبیر او، خلق این عالم توام با شرور، امری طبیعی است و اینطور نیست که بخواهیم جهانی بدون شرور فرض کنیم. خیر، این جهان توأم با معضلات است و حال که این طور است، پرسش اول این است که خاستگاه این شرور کجا است؟ آیا اعمال و اراده بشر است؟ آیا انسان‌ها می‌توانند کنترلش کنند؟ آیا باید به بیرون از اراده بشر مستند شوند؟

نظریه کمال‌گرایانه ابن‌سینا

وی با بیان اینکه ابن‌سینا دست به تقسیم‌بندی شرور می‌زند، گفت: ابن‌سینا می‌گوید که شر اول برای زندگی بشر ضروری است و ضرورتِ طبیعت است. شروری مانند سیل و زلزله، ضرورت حیات بشر هستند و نمی‌توانید زمینی را انتظار داشته باشید که حیات و گرما داشته باشد، اما این حوادث در آن رخ ندهد. اما این‌ها به دیدگاه او، سبب می‌شود زندگی عادی شما تداوم یابد و انسان به تدریج در مقابل این شرور نیرومند شود، اما برخی از شرور مانند بیماری‌ها هستند که می‌توانند ساخته بشر باشند که خیلی از بیماری‌ها در اختیار بشر است و الآن که با این بیماری دست‌وپنجه نرم می‌کنیم، می‌توانیم حدس‌هایی در مورد دخالت بشر در آن بزنیم؛ یعنی می‌توانیم در مورد هوا و هوس بشر و یا نگاه غیرخیرخواهانه بشر نسبت به جهان که سودطلبی محور آن است حدس‌هایی بزنیم و بگوییم این موارد سبب شده انسان‌هایی در معرض این بیماری قرار بگیرند.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: جنگ نیز در اختیار بشر است؛ یعنی وقتی بشر از اراده‌اش نادرست استفاده کند، منتهی به جنگ می‌شود. پس شرور را باید دسته‌بندی کنیم و نمی‌توان شرور را یکسان دید. شروری داریم که در مقابل آن خیری هم وجود دارد؛ یعنی انسان‌ها می‌توانند از آن استفاده کنند. همین مطلب را مولانا نیز عنوان می‌کند که شما اگر پوست را دباغی نکنید، از بین می‌رود و نیاز به دباغی دارد که تبدیل به چرم شود. در میان متفکران، یکی از دیدگاه‌ها در بحث شرور، نظریه کمال‌گرایانه است که ابن‌سینا نیز آن را ارائه کرده است.

وی افزود: اما شاید این دیدگاه متأخر باشد و در ابتدا بحث بر سر این بود که با چه انواعی از شرور و معضلات حیات انسان مواجه هستیم و اینها را طبقه‌بندی می‌کردند و اگر بی‌باکی را خطرناک می‌دانستند، یک عملی به اسم شجاعت بروز می‌کرد. اگر حسادت وجود داشت، در مقابلش عملی به نام خیرخواهی ظهور می‌کرد و در مقابل ظلم نیز عدالت بروز می‌کرد. وقتی در مورد این شرور حرف می‌زنیم، باید بدانیم برخی از این شرور لازمه زندگی بشر هستند و انسان می‌تواند از برخی از اینها درس بگیرد.
این پژوهشگر فلسفه اسلامی تصحیح کرد: انسان‌ها از سیل درس گرفتند و به انباشت آب‌ها و به کشاورزی پررونق‌تر رسیدند. اگر حیات انسان توأم با دانش باشد، می‌تواند به شرور غلبه یابد. باید اول به زندگی طبیعی بشر توجه کنیم و بگوییم این زندگی می‌تواند توأم با این حوادث باشد، اما گاهی اوقات انسان به واسطه عدم آگاهی، این حوادث را به خدا مستند می‌کند و چشم‌انتظار این است که خدا این معضلات را از پیش بردارد و انسان توقع دارد که بدون هیچ کوششی این امر اتفاق افتد. اما این طور نیست و عقل بشر مبنای مهمی برای زندگی طبیعی بشر است و اینکه این شرور را به ابتلائات برمی‌گردانیم، ناشی از فهم غلط است.

عدم فهم شرور در حیات بشر

وی افزود: مسئله ابتلا را نباید آنچنان بی‌وجه کنیم که هر امر دشواری که ظهور می‌کند، بگوییم که انسان‌ها باید در معرض این ابتلا باشند. این تحلیل نشان از عدم فهم بنیادهای معضلات و شرور در حیات بشر است و بسیاری از شرور، ناشی از سوءاراده بشر هستند. وقتی که بشر اراده‌اش را به درستی به کار نگیرد و مدیریت درستی نداشته باشد و در جامعه تدبیر درستی نکند، این معضلات نیز ظهور می‌کنند. فارابی در باب مدینه و جامعه، درست از تدبیر عقلانی سخن می‌گوید. ابن‌سینا نیز از تدبیر مبتنی بر خرد سخن می‌گوید.

پورحسن بیان کرد: لذا اگر کوتاهی کنیم و فهم درستی از معضلات نداشته باشیم و بسنده کنیم به اینکه اینها برای ابتلائات حیات بشر هستند، این به معنای رویکرد غیرعقلانی به حوادث است. بشر یاد گرفته در مقابل حوادث، توجه عقلانی کند، اما انکار نمی‌کنم که بشر در طول حیات خود به تدریج توانست، از بسیاری از شرور درس بیاموزد و کمک بگیرد و بر دانشش بیفزاید. در جهانی که پر از خطر است، بفهمد که چگونه باید بر این خطرات فائق بیاید و بتواند بر آنها غلبه یابد؛ لذا صرف دیدگاه دینی، تربیتی و ماوراءالطبیعی، سبب غفلت ما از واقعیت، ذات و حقیقت شرور در حیات ما خواهد شد، گرچه، آن وجه می‌تواند در مرحله بالاتری مورد توجه قرار گیرد.

چرا ما ایرانی‌ها

وی در پاسخ به این پرسش که چرا در جامعه ایران این پرسش‌ها وجود دارد که گویی فقط این کشور درگیر حوادث و مشکلات است و همچنین علت مقایسه‌های بسیار این کشور با دیگر کشورها چیست؟ گفت: تصدیق می‌کنم که این پرسش، پرسش مهمی از حیث انضمامی است و جامعه این سؤال را دائماً می‌پرسد که در این باب چند نکته را مطرح می‌کنم. نکته اول اینکه در جامعه ایرانی، فاقد دانش کافی برای فهم و مقابله با حوادث هستیم. بی‌تردید جوامعی که برخوردار از دانش کافی هستند، چنین پرسشی را یا مطرح نمی‌کنند، یا اندک مطرح خواهند کرد. در میان کشورهای اروپایی، فرانسه از جمله کشورهایی بود که دچار کرونا شد و بسیاری از افراد نیز بهبود یافتند و تقریباً جامعه در سلامت به سر می‌برند. این یعنی، جامعه‌ای که به صورت صحیح مدیریت کند و برخوردار از دانش باشد می‌تواند این وضعیت خوب را رقم بزند.

پورحسن تصریح کرد: جامعه شتاب‌زده و بدون برخوردار از بنیادهای دقیق مدیریتی و دانشی، وقتی با بیماری مواجه می‌شود، به جای اینکه رفتار عقلانی داشته باشد، رفتار غیرعقلانی دارد. در این جامعه افراد دست به احتکار الکل و دیگر لوازم بهداشتی مانند ماسک می‌زنند که این کارها جرم اخلاقی و انسانی محسوب می‌شوند. شما در فرانسه می‌بینید که انسان‌ها مسئولیت‌پذیر هستند. البته که منکر این نیستم که در ایران نیز عده‌ای هستند از حیث خیرخواهانه کار می‌کنند، اما این کافی نیست و باید جامعه به طور کلی مسئولیت‌پذیر باشد؛ یعنی اگر شهروندان از دانش کافی برخوردار بودند، با این وضع مواجه نبودیم.

وی بیان کرد: وقتی می‌گویند که بیماری هست، چرا باید در نازل‌ترین سطح از نظر بهداشتی رفتار کنیم؟ جامعه اگر از دانش برخوردار باشد، این حجم از حوادث بروز نمی‌کند. طوفان، سیل و بیماری، اموری طبیعی در تمام جوامع هستند، اما در جامعه ما خسارات زیادی به بار می‌آورند. برای نمونه، در جامعه ما سیل در استان لرستان، خسارت‌های زیادی زده است، در حالی که حجم بارش ۱۰۰ میلی‌متر است و این در حالی است که در کشورهای اروپایی بیش از این مقدار بارش را داریم، اما وقتی که ساخت‌وساز در بستر رودخانه مدیریت نمی‌شود و آینده‌نگری هم مطرح نیست، طبیعی است که سیل خانه‌ها را تخریب می‌کند. بنابراین، علت به وجود آمدن خسارات عدم التفات علمی به زیست و زندگی است، بنابراین از حیث مدیریت و دانش ضعیف هستیم.

مشکل فرداندیشی جامعه

این استاد دانشگاه با بیان اینکه جامعه ما فرداندیش است، اظهار کرد: هنوز جامعه‌پذیری را یاد نگرفته‌ایم؛ یعنی فقط به خودمان نگاه می‌کنیم. در این مدت که این بیماری شیوع پیدا کرده وقتی بررسی می‌کنید می‌بینید که عمده افراد، از باب نداشتن آگاهی درست، تنها به فکر خود هستند؛ یعنی فقط خواستند بخرند و احتکار کنند تا خود را نجات دهند. این یک معضل است. البته که نمی‌خواهم رفتارهای اخلاقی را انکار کنم، اما این رفتارهای اخلاقی اندک است، اما جامعه‌پذیری از همه شهروندان سر می‌زند. وقتی می‌گوییم جامعه‌پذیری؛ یعنی همه مقصر هستیم که نتوانستیم در یک روند تربیتی و آموزشی کلان، به خوبی عمل کنیم و مدارس ما، به جای اینکه این همه درس بی‌ربط به دانش‌آموز بدهند، هیچ وقت زندگی کردن را آموزش نداده‌اند.

وی بیان کرد: بسیاری از کسانی که واجد مسئولیت مدنی و مدیریتی در جامعه ما هستند، کوشش نمی‌کنند که برخوردار از حلقه نخبگان و متفکران شوند که برای سال‌های آینده فکر کنند، بلکه ما داریم دائماً برای یک روز، یک هفته و پس از ظهور حوادث فکر می‌کنیم و قدرت فکر و پیش‌بینی ما بسیار پایین است. در جامعه‌پذیری نیز همین طور است؛ یعنی اگر حادثه‌ای اتفاق بیفتد، احساس می‌کنیم باید وارد عمل شویم، اما این طور نیست که به صورت ذاتی و در اثر تربیت واجد این امر باشیم.

پورحسن افزود: اگر اعلام کنند فلان مواد غذایی کم است، هجوم می‌بریم، در حالی که، در جامعه‌ای که جامعه‌پذیر شده باشد، این کار جرم اجتماعی محسوب می‌شود؛ لذا بسیاری از این حوادث به دلیل فردمحوری رخ می‌دهند و جامعه‌پذیری برای ما هنوز شکل نگرفته و با یک توصیه و دستور نیز شکل نمی‌گیرد، بلکه باید چند نسل کار کنند تا بتوانیم یک جامعه مدنی مطلوب داشته باشیم.

روابط متقابل قدرت و اجتماع

وی بیان کرد: در ایران مردم حوادث را به دولت و دولت به امور دیگر حواله می‌دهند و در هیچ جامعه‌ای این مقدار مردم به نهادهای حکومتی بی‌اعتماد نیستند. الآن در مترو که می‌روید، عمده افراد لوازم بهداشتی به نام دست‌کش و … ندارند و برای اینکه کار را راحت کنند، تقصیر را به گردن دولت می‌اندازند. دولت نیز گردن مردم و … می‌اندازد. در حقیقت، روابط متقابل قدرت و اجتماع، یکی از اصل‌های پذیرفته شده در دوره جدید است. بنابراین، مردم تمام انتظارات را از دولت دارند، بدون اینکه بخواهند کوچک‌ترین تلاشی را برای حل مشکل بکنند. در حوادثی که به وجود می‌آید نیز، بیشترین تقصیر از مردم است و مردم ما در شکل‌گیری این حوادث مقصرترین هستند، اما نمی‌خواهند بپذیرند و ساده‌ترین راه حواله آن، به نهاد قدرت است و قدرت نیز این توان را ندارد که بخواهد همه معضلات را رفع کند.

پورحسن گفت: لذا مقدار زیادی، به نحو تقلیل‌گرایانه داریم به حوادث نگاه می‌کنیم و این مسائل ساده نیستند، بلکه بسیار مهم هستند و نیاز به تجدید نظر در آموزش و پروش و نهادهای اجتماعی داریم که جامعه را آگاه کند. این طور نیست که بر بیماری غلبه کردید، تمام شود. خیر، ممکن است دوباره همین بیماری شروع شود. رفتارهای غیرمعمول شهروندان، سبب بروز بسیاری از مشکلات می‌شود و این‌ها را داریم می‌بینیم. بسیاری از مشکلات به این دلیل است که رفتارهای ما مبتنی بر خرد و عقل نیست و از کوچک‌ترین عضو تا بالاترین اعضای جامعه این مسئله وجود دارد.