دکتر قاسم پورحسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی درمورد آسیب های حوزه تفکر و اندیشه در سال ۹۱ به خبرنگار مهر گفت: سال ۹۱ به دنبال مناقشات بسیاری که در رابطه با علوم انسانی داشتیم انتظار می رفت که وزارت علوم و دانشگاه ها و روسای دانشگاه ها و کسانی که مسئولیتی در این خصوص دارند بتوانند منشوری را در باب علوم انسانی، با دعوت از متخصصان شکل بدهند و تدوین کنند.

وی افزود: ولی متأسفانه هیچ گام مؤثری برای علوم انسانی برنداشتیم. حتی نزاع های فکری و اندیشه ای که پیشتر وجود داشت در سال ۹۱ آنها هم به چشم نمی خورد. به نظر می رسد که وزارت علوم و دانشگاه ها علاقه جدی ای را که در اساتید وجود داشت که درباره علوم انسانی نظر بدهند و بحث کنند را مورد بی توجهی قرار دادند.

وی یادآور شد: حقیقت این است که ما در راه نادرستی درباره علوم انسانی پیش می رویم. تنها به برگزاری همایش هایی بسنده می کنیم که هیچ دستاورد مهم فکری ندارند. دانشگاه ها نسبت به دغدغه اساتید درباره علوم انسانی بی توجهی نشان داده اند و حمایت کافی از اساتید نکرده اند. دغدغه اصلی اساتید این است که باید متناسب با نیازهای جامعه و تمدن و فرهنگ اسلامی واکنش جدی در علوم انسانی صورت بدهند. این دغدغه اصلی متخصصان و متفکران حوزه علوم انسانی است.

پورحسن تأکید کرد: در حالی که ما به هیچ وجه چنین رصدی را از سوی وزارت علوم و دانشگاه ها و روسای دانشگاه ها نمی بینیم. این امر نشان می دهد که این بخش ها و مراکز به اهمیت واخوانی و پرسش و فهم نو از علوم انسانی، حسب آنچه را که نظریه تمدن اسلامی به آن نیازمند است واقف نیست. عدم آگاهی به چنین مسئله مهمی می تواند عواقب مهمی را داشته باشد. به خاطر اینکه بحث علوم انسانی بحث مهم و دستورالعمل و موضوع اول فکری دانشگاه های ما باید باشد.

وی در ادامه تصریح کرد: بسیاری از کرسی هایی که می توانستیم در سال ۹۱ در باب علوم انسانی شکل بدهیم علوم انسانی بومی، نظریه هایی که به آن نیازمندیم که در الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی از آن استفاده کنیم متأسفانه هیچ گامی که برنداشته نشده بلکه آن نگرانی ها و دغدغه های اساسی ای را که اساتید داشتند با بی میلی با آن مواجه شد.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی یادآورشد: به نظر می رسد که ما باید گامهای مهمی در مورد علوم انسانی برداریم. تا زمانی که تکلیف علوم انسانی حل نشود در بسیاری از علوم دیگر که تابع علوم انسانی هستند (مدلی هستند که ما باید در علوم انسانی طراحی و تدوین کنیم) ما آن سرگردانی ها و حیرت ها را خواهیم داشت.


وی در مورد اینکه شرایط فرهنگی و اوضاع فکری و اندیشه ای کشور را چگونه می بیند هم یادآور شد: در یک نگاه انتقادی فضای فکری فرهنگی حال حاضر کشور را چندان مساعد نمی بینم. برای اینکه متفکران و اساتید مقداری دلسرد هستند از اینکه مورد توجه قرار نمی گیرند و اندیشه های آنها مورد اقبال قرار نمی گیرد ناخرسند هستند. باید یک استاد و متفکر در درجه اول اجازه داشته باشد تا آزادانه آرا و اندیشه هایش را مطرح کند و مورد نقد قرار بگیرد. در حالیکه در چند سال اخیر توجه اندکی به متفکران و آزادی ای که آنها باید در ارائه آرایشان داشته باشند شده است.

پورحسن تأکید کرد: متأسفانه حمایت درستی از دیدگاه ها و اندیشه های اساتید به عمل نیامده است. این قضیه می تواند دوعلت داشه باشد. یک علت بی علاقگی نهادهای مربوطه یا دانشگاه ها است که نسبت به این مسئله وجود دارد که این مسئله را دخیل می دانم. علت دوم یا دغدغه دوم می تواند این باشد که به اساتید، متفکران و صاحب نظران عمداً بی اعتنایی می شود. یعنی تصور می کنند متفکران ما در علوم انسانی متفکران غرب زده ای هستند در حالیکه این نگاه کاملا نادرستی است. بنابراین نتوانسته ایم بنیادهای اساسی را که در این زمینه لازم است فراهم کنیم. از همین لحاظ معتقدم که باید با نقد وضعیتمان شروع کنیم.

وی در ادامه تصریح کرد: وضعیت مطلوبی در حوزه فکر و اندیشه نداریم. وضعیت مطلوب زمانی است که حجم بسیار زیادی از مناقشات فکری در جامعه وجود داشته باشد و متفکران از آزادی شایسته ای البته آزادی ای که تعریف شده باشد برخوردار باشند.

این استاد فلسفه در پایان یادآور شد: زمانی که دانشگاه ها نسبت به اندیشه های اساتید بی اعتنا هستند نمی توان انتظار داشت وضعیت مطلوب فکری فرهنگی را شاهد باشیم.