سید جواد میری
دانشیار مطالعات ادیان و جامعه شناسی
رئیس گروه جامعه شناسی ادیان در پژوهشکده مطالعات اجتماعیِ
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

بین سالهای ۱۳۸۰ الی ۱۳۹۷ یعنی قریب به دو دهه است که پورحسن در باب فلسفه و رابطه تفکر فلسفی و دین در عرصه آکادمیک ایران می نویسد. از مهمترین آثار او می توان به “هرمنوتیک تطبیقی”، “حکمت شیعی”، “فارابی و راه سعادت”، “زبان دین و باور به خدا”، “ابن سینا و حکمت شرقی” و سرآخر کتاب “خوانشی نو از فلسفه فارابی: گسست بنیادین معرفتی از سنت یونانی” که در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است، یاد کرد. با نگاهی به سیر اندیشه پورحسن می توان به ۴ نکته کلیدی درباره این گفتمان دست یافت؛ نکته اول این است که پورحسن بر این باور است که “ما” ذیل غرب قرار گرفته ایم و نکته دوم این است که او معتقد است مادامیکه ذیل غرب قرار گرفته ایم امکان فهم درست از دین و امر دینی نداریم زیرا ذیل مفاهیم غربی و اورینتالیستی آگاهی از “عقل دینی” ناممکن است و نکته سوم این است که پورحسن بر این باور است که امکان خروج از سلطه ی یوروسنتریسم وجود دارد ولی پرسش اینجاست که منظری که می توان از آن به هستی و جهان و انسان و جامعه و دین بصورت “غیر یوروسنتریک” نگاه کرد کجاست؟ و نکته چهارم پاسخ به این پرسش است. به سخن دیگر، پرداختن به فارابی و برساختن مفهوم “فلسفی” از ایران به گونه ای، تلاشی است برای بیرون آمدن از سلطه ی مفاهیم مغرب زمین و مستشرقان برای فهم از اندیشه، تاریخ، انسان، دین، و امر دینی. در این مقاله من تلاش خواهم نمود روایت پورحسن را بازخوانی کنم و رویکرد او را مورد بحث و نقد و واکاوی انتقادی قرار دهم.