آرای معرفتشناسی مختلفی در دوره معاصر بر توجیه باورهای دینی متمرکز است. از رهیافتهای مهم آن، دیدگاه مبناگرایی است که از دو منظر درونگرایی و برونگرایی مینگرد و حتی به حقانیت و عدم حقانیت نیز توجه دارد. دیدگاه دیگر دلیلگرایی و سومین دیدگاه در باب معرفتشناسی، تجربه دینی است که به واسطه موافقتها و مخالفتها، پدیدایی رویکرد غایی را با نام مرجعیت رقم زد که در آن، بنیانگذار میتواند معیار توجیه باورهای دینی باشد و اتفاقاً کمتر از آن سخن رفته و پژوهش حاضر این موضوع را محور قرار داده است. کلیفورد در کتاب اخلاق باور نظریه مرجعیت را به عنوان یکی از رویکردهای باور دینی گستراند و آثار آن بر متفکران ما بهویژه در مسئله وحی نیز آشکار گردید. نتیجه نهایی این است که مرجعیت، ملاک ارزشداورانه توجیه بوده و عقلانی نیست. در مقابل قرائتهایی از خاتمیت که به شخص پیامبر باز میگردند، نه قرائت عقلانیشدن و جامعیت دین که فقدان پیامبر را معادل عدم خاتمیت میانگارد؛ لذا تصور ختم دین، ناسزا، سهو و ابتنای آن دو بر مؤسس قابل تأمل است.