قاسم پورحسن، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در گفت‌و‌گو با «اعتمادآنلاین»:

آسیب اجتماعی فرمول واحدی ندارد/ حوادث طبیعی، نامتجانس بودن شهرها و محرومیت از علل آسیب‌های اجتماعی است/ استان‎های محروم در معرض آسیب‌های اجتماعی بنیادی هستند/ تعریف سنتی ما از خانواده، کودک و همسر را در درجه دوم قرار داده است/ باید تعریف‌مان از خانواده را تغییر دهیم/ صداوسیما مقصرترین نهاد در وضعیت کنونی اجتماعی و خانوده است/ آسیب‌های اجتماعی مورد غفلت قرار گرفته است

 

بر اساس آخرین آمار، کودک‌آزاری و همسرآزاری در رتبه‌های نخست تماس با اورژانس اجتماعی قرار دارند. همچنین تهران، مازندران، فارس، کرمانشاه و همدان در کشور بیشترین تماس با اورژانس اجتماعی را برقرار کرده‌اند.

این آمارها می‌تواند سرآغاز یک مطالعه برای ما باشد که چرا این موضوعات و این شهرها در صدر بیشترین تماس‌ها قرار گرفته‌اند. در این میان نیز شاید آسیب‌های اجتماعی را به خوبی نشناسیم؛ تعریف محدودی از آسیب احتماعی داشته باشیم و آن را محدود به قشر، طبقه یا جامعه خاصی بدانیم. اعتمادآنلاین در گفت‌و‌گو با قاسم پورحسن، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، به بررسی این موضوع پرداخت.

آسیب اجتماعی به چه معناست؟ چه موضوعاتی را می‌توان آسیب اجتماعی برشمرد؟

سه تعریف متفاوت از آسیب اجتماعی داریم. تعریف اول به همه رفتارهایی اطلاق می‌شود که برخلاف هنجار‌ها باشد، که یک تعریف کلان و بیشتر اخلاقی است. این تعریف بستگی به جوامع دارد. معمولاً جوامعی که بیشتر بر پایه زیست اخلاقی هستند این تعریف را می‌پذیرند. در ایران هم تا مدت‌ها با این تعریف با آسیب‌ها مواجه بودیم.

تعریف دوم از منظر اجتماعی و جامعه‌شناسانه است؛ هر نوع رفتار یا منشی که انحراف محسوب شود و به منافع جمعی آسیب وارد کند. این یک نگاه خرد و تنها متوجه رفتار است.

تعریف سوم بیشتر از منظر فلسفی‌اجتماعی است. در این تعریف رفتارها، احوالات و پدیدا‌رهایی را که به نوعی انحراف محسوب شوند آسیب اجتماعی می‌گویند؛ یعنی به آزادگی دیگران لطمه بزند، برخلاف منافع کلان اجتماعی باشد و در عین حال برخلاف منافع فردی هم تلقی شود. بنابراین این دیدگاه تنها به رفتار نگاه ندارد.

عمدتاً نگاه‌های اول و دوم مرسوم است، اما وقتی از آسیب اجتماعی حرف می‌زنیم بیشتر تعریف دوم را مد نظر داریم.

 

آسیب اجتماعی فرمول خاصی ندارد

آسیب‌های اجتماعی چقدر به مشکلات اقتصادی مربوط است؟

آسیب اجتماعی چندماهیتی است. این‌طور نیست که کسی انکار کند که مسائل اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی عوامل آسیب‌ها نیستند، اما این یک منظر است. این باور وجود دارد که وقتی در جامعه وضعیت اقتصادی مطلوب نباشد آسیب حتماً ظهور پیدا می‌کند. اما لزوماً به این معنا نیست که درست باشد. بسیاری از جوامع فقیر مانند هند دچار آسیب‌های کمتری هستند. از این رو فقر یکی از عوامل بروز آسیب اجتماعی است و نمی‌توان تک‌علت را سبب بروز آسیب اجتماعی در جوامع قلمداد کنیم.

عمده‌ترین مسائل مربوط به آسیب اجتماعی فرهنگی، فکری و بافتاری است؛ مثلاً در آمریکا تولید خالص ملی تقریباً بیشتر از کل اتحادیه اروپاست. در حالی که آسیب‌های اجتماعی آنجا به مراتب بیشتر از کل اروپاست.

اما علل بافتاری یک نظریه جدید است که افراد و جوامع چگونه شکل می‌گیرند. در جوامع نوپدید مانند کلانشهرها بدون توجه به سیاق فرهنگی و فکری حتماً آسیب اجتماعی کلانی شکل می‌گیرد. علل بافتاری آسیب اجتماعی را زمینه‌مند می‌کند و کلان‌نگر و همه‌نگر است.

به عبارتی آسیب اجتماعی به ساختار جامعه برمی‌گردد. فرمول واحدی ندارد؛ مثلاً اگر تهران با داشتن چند عامل، آسیب اجتماعی داشته باشد، پس با همان فرمول شهرهای دیگر نیز با همان جمعیت آسیب اجتماعی برابری داشته باشند.

 

استان‌های محروم در معرض آسیب‌های اجتماعی بنیادی‌تر هستند

بیشترین تماس با اورژانس اجتماعی را به ترتیب تهران، مازندران، فارس، کرمانشاه و همدان برقرار کرده‌اند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟

این آمارها نباید ما را فریب دهد، زیرا امکان دارد سال دیگر آمار تغییر کند. همچنین نباید آسیب‌ها را از دریچه باریک جامعه‌شناسانه نگاه کنیم. در اینجا سه نکته را مطرح می‌کنم: نکته اول این است که آسیب‌ها می‌تواند به حوادث و رویدادها برگردد. اگر جامعه‌ای در وضعیت نامطلوبی مانند سیل قرار بگیرد و مطالعه‌های دقیقی صوت نگیرد، قطعاً دچار آسیب‌های بنیادین خواهند شد زیرا به دنبال محرومیت، فقدان و از دست دادن سرمایه یا زندگی، آسیب‌ها می‌توانند به صورت متراکم شکل بگیرند. ممکن است شهرهایی که دچار حوادث طبیعی شده‌اند سال بعد آسیب اجتماعی این حوادث در آنها مشاهده شود. در این حالت هلال‌احمر و مراکز روانی و اخلاقی باید از جامعه مراقبت کنند.

نکته دوم را در نظر بگیرید: در تمام شهرهایی که بافتار و زمینه‌های نامتجانس جمعیتی دارند احتمال بروز آسیب بیشتر است. این مساله را می‌توان در شهری مثل مشهد مشاهده کرد زیرا جمعیت نامتجانسی دارد، اما تبریز نه، چون متجانس است. پس دلیلی دارد که در تهران این اتقاق رخ می‌دهد.

نکته سوم محرومیت است. محرومیت معنای کلانی دارد. اگر از استان‌هایی مانند سیستان‌وبلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و لرستان مراقبت نشود، به مراتب آسیب‌های کلان‌تر و بنیادی‌تری از سوی اورژانس اجتماعیِ شهرهای نامبرده به گوش خواهد رسید.

این آمارها لزوماً معیار و دقیق نیستند، اما هشداردهنده هستند؛ یعنی امکان دارد در شهرهای همسان با شهرهای نام‌برده همین آسیب‌ها دوباره بروز کند.

 

استوار بودن تعریف خانواده بر محور پدر، آسیب‌های بنیادی را شکل داده است

بنا بر اعلام رئیس اورژانس اجتماعی، کودک‌آزاری، همسرآزاری، سالمندآزاری و معلول‌آزاری در رتبه‌های نخست تماس با اورژانس اجتماعی قرار دارند. نظر شما در این مورد چیست؟

این آمار فوق‌العاده مهمی است زیرا ما به لحاظ فرهنگی و فکری رشد نکرده‌ایم. هیچ کار مهم و بنیادینی درباره نحوه زندگی و مواجهه با دیگران انجام نداده‌ایم. گروه‌های نام‌برده کسانی هستند که می‌توانند مورد ظلم و زور واقع شوند. کودک نسبت به همسر آسیب‌پذیرتر است. مطالعه ما در ایران درباره کودک متاسفانه بنیادین نیست. اگرچه آماری از کودکان کار و خیابانی می‌دهیم، اما هنوز مفهومی از کودکی و مطالعات اجتماعی قابل توجهی در این زمینه به دست نداده‌ایم.

چرا در ایران کودک‌آزاری رتبه اول را دارد؟ استوار بودن خانواده بر محور پدر، آسیب‌های بنیادی را شکل داده است. به همین دلیل است که کودک و همسر در درجه دوم قرار می‌گیرند. مطالعات نظری ما بسیار ضعیف است. پس از وقوع حوادث متوجه کودک می‌شویم. این نشان می‌دهد بسیاری از آسیب‌های مربوط به کودک و همسر در جامعه ما پنهان هستند. حتی بعد از وقوع حادثه نیز مطالعه نظری انجام نمی‌دهیم، بلکه تلاش می‌شود کودکان را جمع‌آوری کنند و به یک محیط صرفاً فیزیکی ببرند.

این آمارها می‌تواند بستری مناسب برای تغییر فهم و مطالعه‌مان از تعریف سنتی خانواده باشد. تعریف سنتی و کلاسیک ما از خانواده که در آن پدر رئیس خانوده است نارساست. نمی‌توان با رئیس خواندن پدر سایر اعضای خانواده را محروم کرد. این نشان از آن دارد که فهم ما از خانواده نادرست است.

 

صداوسیما مقصرترین نهاد در وضعیت کنونی جامعه و خانواده است

آیا قانون در حمایت از اقشار مزبور نارسایی دارد؟

نارسایی امری متأخر و آگاهی امر اول است. ممکن است فردی آگاه نباشد، اما به عنوان مددجو یا فردی دلسوز در مجموعه‌ای محدود جبران کند. هیچ کدام از ده‌ها شبکه تلویزیونی و رادیویی نتوانسته‌اند به معنای درست پشتوانه فکری یا رفتاری اجتماعی ما را سامان دهند. متاسفانه به مباحثی می‌پردازند که جامعه هیچ نیازی به آن ندارد. صداوسیما با بیشترین هزینه رسانه‌ای هیچ بحث بنیادینی درباره خانواده ندارد. بحث بنیادین به معنای مطالعات نظریِ درستی ندارد که برای ۱۰ سال آینده در مورد الگوی مهم خانواده حرف بزند. پس طبیعی است که با این وضعیت مواجه شویم.

ما فاقد پشتوانه‌های فکری و نظری در حوزه رسانه‌های جمعی هستیم. متاسفانه در ۴۰ سال اخیر مقصرترین نهادی که سبب شده وضع اجتماعی و خانواده ما این‌گونه باشد، صداوسیماست. این نهاد نه تنها از ظرفیت نخبگان استفاده نکرده بلکه قهر کرده است. جامعه می‌تواند از رسانه‌های جمعی تاثیر بپذیرد. در این میان رسانه و نخبگان تاثیرگذار هستند. وقتی به دستاوردهای نخبگان اعتنا نمی‌شود، یک صداوسیمای خنثی برای ایفای نقش در آسیب اجتماعی خواهیم داشت.

 

از آسیب‌های اجتماعی غفلت شده است

آیا می‌توان این صحبت‌ها را این‌طور تعبیر کرد که آسیب‌های اجتماعی در اولویت‌مان نیست؟

بی‌تردید همین‌طور است. اطلاع دارم که مسئولان در جلساتی که با رهبری داشتند، تاکید رهبری بر این بوده است که همه ما از این موضوع غفلت کرده‌ایم.

هم در دانشگاه و هم رسانه از این موضوع غفلت شده است. حتماً سال بعد با آسیب‌های جدی‌تری مواجه می‌شویم. قطعاً در سال‌های بعد آسیب‌های اجتماعی مانند خشونت در جامعه و فروپاشی خانواده‌ها بسیار بالاتر خواهد بود. اگر از اکنون مطالعه نکنیم و ۱۰ سال آینده‌ی ایران را نبینیم، با یک وضع پیچیده در باب آسیب‌های اجتماعی در ایران روبه‌رو می‌شویم.

به سبب نگاه خوش‌بینانه در یک جامعه دینی، نگاه واقع‌گرایانه‌ای از جامعه نداریم؛ به عبارتی چون فکر می‌کنیم جامعه ایران پس از انقلاب، دینی است بنابراین آسیب‌ها به نحو بنیادین در جامعه ما شکل نمی‌گیرد. این اشتباه مهمی است که پیش می‌آید. جامعه از نگاه واقع‌گرایانه، جامعه است. اگر در جوامع غربی انسان‌ها روی ۲ پا راه می‌روند، اینجا نیز به همین ترتیب است. پس باید بدانیم که جامعه آسیب‌پذیر است.