نقد آثار یک متفکر بزرگ‌ترین ارجی است که می‌توان به کار او داد، چراکه در کمترین دلالتش به معنای اهمیت قایل شدن به آثار آن اندیشمند است، ضمن آنکه هر نقدی زوایای پنهان و تاریک را نه فقط بر خود مولف که بر خوانندگان نیز می‌گشاید و زمینه بحث و گفت‌وگو را فراهم می‌سازد. جواد طباطبایی نظریه پرداز اندیشه سیاسی در ایران از معدود پژوهشگران ایرانی است که آثار فراوانی نگاشته و نظریه‌ای را به نام خود ثبت کرده است و می‌توان برای او به اصطلاح یک «طرح فکری» ترسیم کرد با مفاهیمی نام‌آشنا همچون «زوال اندیشه سیاسی»، «شرایط امتناع اندیشه»، «تداوم فرهنگی ایران زمین» و… او در طول بیش از سه دهه تلاش فکری آثار متعددی را تالیف کرده که هر یک در زمان انتشار اتفاق مهمی در حوزه فرهنگ تلقی می‌شد. یکی از این آثار خواجه نظام‌الملک است که اینک از چاپ نخستین آن (۱۳۷۵) ۲۰ سال می‌گذرد. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در همکاری با انجمن جامعه‌شناسی ایران در ادامه سلسله نشست‌های نقد و بررسی آثار سید جواد طباطبایی به کتاب خواجه نظام او پرداخت. در این نشست شماری از استادان علوم انسانی ایران از رشته‌های جامعه‌شناسی، فلسفه و تاریخ حضور داشتند و هر یک از منظر خود به بحث پیرامون کتاب مذکور پرداختند.

قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه بحث خود را با اشاره به اینکه نمی‌توان خواجه نظام‌الملک را بدون بررسی مذهب شافعی و در مقابل آن کندری مطالعه کرد، شروع کرد و گفت: بر این اساس بررسی دقیق تحولات سیاسی اجتماعی ایران از برآمدن ساسانیان تا کوچ سلجوقیان به آناتولی و… همگی را باید در شرایط و مختصات زمان خود و با در نظر گرفتن مذاهب آن دوره مطالعه کرد. به انضمام اینکه خواجه سیرالملوک را در ابتدای صدراتش نمی‌نویسد بلکه آن را در پایان صدراتش می‌نویسد.

کتاب سیرالملوک با دیدگاه سید جواد طباطبایی از آن حیث که از ایرانشهری دفاع می‌کند اهمیت دارد اما سوال این است که طباطبایی چگونه به این نتیجه می‌رسد؟ از کتاب سیرالملوک این نتیجه حاصل نمی‌شود و از تمام کتاب، مذهب شافعی بیرون می‌آید و تنها بخش‌های چهار و پنج است که درباره ایران یعنی عدالت و دادگری صحبت می‌کند. بنابراین از کتاب نظریه ایرانشهری استخراج نمی‌شود.

ما اگر تحلیل درستی از وزیران ایران داشته باشیم می‌بینیم که به طور کلی آنها معتقدند که با حمله اعراب نهاد دولت از بین رفت. خواجه نظام در هیچ جا از پادشاه ستایش نمی‌کند بلکه حتی بد و بیراه هم می‌گوید و در واقع او از یک بنیادی دفاع می‌کند. همچنین نظریه دادگری به همراه اخلاق در اثر خواجه نظام بسیار مهم است.

مساله‌ای که خواجه نظام را از دیگران متمایز می‌کند این است که در ایران بعد از اشعریان مناظره مذهبی ترویج پیدا کند که در دوره اول به صورت خونین و در دوره‌های بعدی به صورت مسالمت‌آمیز است. دغدغه خواجه نظام وحدت سرزمینی است. این تصور که خواجه به‌دنبال حفظ قدرت یا پادشاهی است، فهم درستی نیست البته این فهم نادرستی است که درباره غزالی هم داریم یعنی دغدغه خواجه تثبیت قدرت ترکان نیست بلکه دغدغه آن وحدت سرزمینی است.

خواجه در تمام ۱۲ نظامیه مساله محوری‌اش فقه شافعی است. خواجه نظام می‌خواهد یک حکومت ایرانی بنیان بگذارد، پس این سخن که فیلسوفان دغدغه سیاسی داشتند ناکارآمد بود و فهم درستی نیست. همچنین بدین صورت هم نیست که حجم انبوهی از نوشته‌های ما سیاست نامه‌نویسی است و اینها رهزن است. خواجه حقیقتا به‌دنبال دفاع از مذهب شافعی است.

دفاع از ایران لزوما به معنی بازگشت به نظریه ایرانشهری نیست. اساسا خواجه نظام‌الملک ترک بودن سلجوقیان را به هیچ و آنها را به استخدام می‌گیرد و به همین دلیل است که مهم‌تر از ملکشاه است اما اگر ما بخواهیم خواجه را به درستی بفهمیم باید ۵۰ باب کتاب آن را سنخ‌شناسی کنیم و به همین سبب دفاع او از حکومت، دفاع از شخص پادشاه نیست بلکه دفاع از نهاد قدرت است. متاسفانه ما همواره خواجه و غزالی را در سایه ابن سینا و حکومت ترکان خوانده‌ایم که سبب شده است خوانش‌مان درست نباشد.