تفسیر فلسفی ملاصدرا را باید در درون مکتب اصفهان مورد ارزیابی قرار داد. سنخ نقد او در آثارش از روش­های تفسیری رایج تا زمان او نشان می­دهد که وی با ابتناء بر رهیافت فلسفی، آنها را نابسنده می­داند. می­دانیم که کوشش­های پژوهشی صورت گرفته درباره مکتب اصفهان بر محور دستاوردهای عقلی بوده و رویکردهای حدیثی، تفسیری و کلامی آن مورد غفلت واقع شده است. کمتر تحقیقی وجود دارد که شروح حدیثی مانند الرواشح السماویه میرداماد یا شرح اصول کافی ملاصدرا را بکاود و نقش آنها را در رویکردهای عقلی آن مکتب بررسی نماید. روش تفسیری ملاصدرا با نقد مناهج سه گانه رایج آغاز شده و در پرتو نوعی رویکرد زندآگاهانه زبانی، به تأمل در باب سرشت سخن، زبان وحی، ظاهر و باطن، روش دست­یابی به معنای پنهان، ماهیت کلام قدسی، مرآتی معنای آیات، اعتبار ظواهر و ضرورت غور در بواطن، رنجوری روش­های حدیثی و کلامی صرف، تأکید بر رهیافت فلسفی در تفسیر، معیار درستی تفسیر با ابتناء بر ضابطه­های ده گانه عقلی و نیز کشفی و شهودی و بالاخره تأکید بر روش تفهیم باطنی می­پردازد. در این مقاله می­کوشیم تا ابتدا ویژگی­های بنیادین روش تفسیری ملاصدرا را با ایضاح خصلت­های اساسی مکتب اصفهان شرح داده و سپس نقدهای وی بر سایر روش­های تفسیری را بیان کرده و سرانجام روش خاص او را تبیین نماییم.

دانلود مقاله