سه دیدگاه اساسی در خصوص نسبت علم و دین وجود دارد که تقریباً می شود گفت همه مدل هایی که درباره علم و دین و رویکردهایی که در این باب بحث می شود تابع این سه مدل هستند.

وی افزود: یکی دیدگاه تقابل است یعنی اعتقاد بر این است که علم به هیچ وجه سازگار با دین نیست. بر این اساس گزاره های علمی در چارچوب دین نمی گنجند نه می توانیم بر اساس پارادایم های علم از گزاره ها و باورهای دینی سخن بگوییم یا آنها را توجیه کنیم یا اعتباری به آنها ببخشیم و نه می توان در چارچوب آموزه های دینی از علم دفاع بکنیم. این دیدگاه تقابل دیدگاهی شایع و گسترده ای در حوزه علم و دین به خصوص در غرب است.

استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: دیدگاه دوم دیدگاه تلائم یا سازگاری است. دیدگاه تلائم بیان می کند که علم و دین با هم سازگارند در هیچ جایی که مربوط به نقطه اشتراک علم و دین باشد هیچ نوع ناسازگاری نمی بینیم. نه تنها می شود برای دین از علم کمک گرفت بلکه می توانیم باورهای دینی را از طریق علم بهتر توجیه کنیم و به آنها حجیت و اعتبار ببخشیم.

وی تصریح کرد: دیدگاه  سوم دیدگاه خنثی یا استقلال حوزه هاست. یعنی اعتقاد بر این است که دین حوزه مستقلی است و علم هم حوزه مستقلی است. نه هیچ کدام از باورها و گزاره های دینی مؤید و پشتیبان دستگاه علم هستند و نه دستگاه علم نسبتی با گزاره های دینی دارد. در میان این سه دیدگاه، دیدگاه اول بیشتر در میان فیلسوفان علم طرفدار دارد. کسانی که در حوزه دین هستند دیدگاه دوم برایشان بیشتر مطرح است و دیدگاه  استقلال، یک نظریه متأخر است که نسبت به آندو نظریات جدیدتری تلقی می شود.

دکتر پورحسن در مورد دیدگاه فیلسوفانی همچون آلوین پلنتینگا و ریچارد سوئین برن هم در این نسبت گفت: عمده فیلسوفان دین چه در حوزه مسیحیت و چه اسلام در مدل دوم نظر می دهند. یعنی عمده این فیلسوفان قائل به نظریه تلائم و سازگاری هستند. هم پلنتینگا و هم سوئین برن نوشتاری در خصوص علم و دین دارند اتفاقاً آخرین کتابی که پلنتینگا نوشته عنوان آن همین علم و دین است که در آنجا از نظریه سازگاری دفاع می کند. سوئین برن هم همینطور، به خصوص اینکه سوئین برن شاید تنها فیلسوفی باشد که تمامی براهین الهیاتی اش مبتنی بر علم و مبتنی بر نظریه استقراء است. اصلاً ما سوئین برن را با نظریه استقرای علم می شناسیم.

استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی افزود: به همین دلیل است که وقتی ایشان از تکامل یا حتی از پدیده ها و وقایع علم سخن می گوید آنها را در چارچوب دین تفسیر می کند. سوئین برن عقیده اش بر این است که براهین الهیات طبیعی ناکارآمد است و تنها براهینی که به عنوان براهین کارآمد می شود از آنها دفاع کرد براهین مبتنی بر استقراء است مبتنی بر داده های جزیی علم هستند.

وی در پایان یادآور شد: البته بین سوئین برن و پلتینگا تفاوت است سوئین برن کاملاً به جانبداری از علم می پردازد و بر آن اساس به تفسیر دین دست می زند اما پلنتینگا تلاش می کند علم را به دین نزدیک کند.