برخی متفکران مکتب نوسازی(مدرنیزاسیون) معتقد هستند که سکولاریسم و مدرنیته دست در دست همدیگر دارند و با یکدیگر پیوند دارند این در حالی است که تجربه مدرنیزاسیون در برخی کشورها حتما ملازم با سکولاریسم نبوده است.

دکتر قاسم پورحسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی در این خصوص به خبرنگار مهر گفت: وقتی از مدرنیته حرف می زنیم یعنی دوران جدید، دوران جدید یکی از نسبتهایش نسبت با دین، کلیسا و با مذهب است. به انضمام اینکه ما در فهم درست سکولار و سکولاریسم دچار اشتباه هستیم. سکولاریسم لزوماً به معنای ضد دینی بودن نیست، سکولاریسم در درجه اول به معنای استقلال داشتن حوزه ها به خصوص دین و اجتماع و علم از یکدیگر است. در معنای دوم سکولاریسم به معنای عرفی شدن است.

وی افزود: بنابراین دنیوی و عرفی شدن یکی از وجوهی است که در نسبت با مدرنیته قرار می گیرد. اما مدرنیته لزوماً قیام و یک جنبش علیه دین نیست. این تلقی اشتباهی است که آن را جنبشی علیه دین بدانیم. مدرنیته وضع جدید است. انسان جدید به جهان و عالم جدید نیاز داشت. نیازهای جدید سبب شده بود این وضع جدید شکل بگیرد این وضع جدید با انسان جدید سازگار است. انسان جدید می تواند دین دار باشد البته به گونه ای متفاوت از آنچه که در سنت کلیسا و مسیحیت گذشته بود.

این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه تصریح کرد: در عین حال او باید بر اساس نیازها و وضع جدید زندگی کند. بنابراین وقتی از مدرنیته سخن می گوییم مدرنیته لزوماً به معنای کنارگذاشتن دین نیست، بلکه به معنای وضع جدید انسان است. انسان در دوران جدید نیازهایی داشت که جامعه، عالم و حیات جدید را ملزم می ساخت که با دوران قدیم یک مرزی شکل دهد. بنابراین در درجه اول باید به شکل گیری دوران مدرن توجه داشته باشیم چاره ای نبود، وضع دوران جدید برگشت ناپذیر بود، اما در عین حال نمی توانیم دوران مدرن را دوران بی خدایی دوران ضد دین یا دوران کنارگذاشتن عواطف و ارزشها تلقی کنیم. بنابراین نکته اول این شد که هیچ رابطه حتمی میان مدرنیته و کنار گذاشتن دین یا بی دینی ییا جریان ضد دینی وجود ندارد. نکته دوم این است که به هیچ وجه سکولاریسم به معنای قیام علیه دین نیست بلکه قائل شدن به استقلال حوزه ها از جمله دین و اجتماع از یکدیگر است.

پورحسن عنوان کرد: بنابراین با این وضعی که عنوان کردم هیچ لزومی ندارد که در سایر کشورها شاهد وضع مدرن باشیم ولی در عین حال به معنای کنار گذاشتن عواطف و ارزشها و هنجارها و دین باشد. مدرن شدن به معنای نیازهای جدید است این نیازها جدید می تواند با ارزشها و دینش ارتباط داشته باشد می تواند این دو حوزه را حوزه مستقل تلقی کند یا نه حتی تأثیر بر وضع جدید انسان داشته باشد. بنابراین این دیدگاه که تصور شود هرجا که بخواهد مدرنیته وارد شود لزوماً تمام ارزشها و دین را کنار خواهد زد تصور غلطی است.

وی افزود: مدرنیته به معنای وضع جدید انسان است به معنای حالات زندگی جدید و نیازهای جدید است، بنابراین مدرن، مدرنیته و وضع مدرن بر حالات جدید انسان و اجتماع او تأکید می کند نباید این مسئله را لزوماً مساوی با کنار گذاشتن ارزشها و دین تلقی کنیم.

این نویسنده و مترجم در مورد اینکه آیا باورهای دینی و مذهبی مردم یک جامعه، مانعی برای مدرنیزاسیون محسوب می شود هم گفت: مدرنیزاسیون به معنای زندگی جدید است این زندگی جدید می تواند با اعتقادات و دین مردم سازگاری پیدا کند و می تواند از استقلال حوزه ها یعنی استقلال حوزه (تأثیر و تأثر نداشتن)، سخن بگوید. بنابراین آنچه که باید نگاه کنیم این است که اگر جامعه ای اقبال به مدرنیته نشان داد و به طرف آن رفت لزوماً آن به معنای این نیست که دین را کنار بگذاریم.

این نویسنده و مترجم در پایان یادآور شد: بلکه می تواند جامعه ای هم دین داشته باشد و هم در وضع جدید وارد شود نمونه بارزش چین، مالزی، ترکیه و حتی ایران جدید است. در عین حالی که به مدرنیزاسیون توجه می کنیم اقبال نشان می دهیم و بسیاری از لوازم دوران مدرن را گرفته ایم اما مشاهده می کنیم جامعه ای مبتنی بر ارزشها و دین داریم.