نگاهی دوباره به فارابی در گسترۀ فرهنگ اسلامی
کریم مجتهدی
استاد فلسفه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در فرهنگ اسلامی دورۀ فارابی قبل از از او تا حدودی ابوریحان بیرونی جنبههایی از فرهنگ هندی را معرفی کرده است. فارابی به دنبال بیرونی به فرهنگ غرب علاقهمند شد ولی دربارۀ نحوۀ آشنایی فارابی با فرهنگ غرب باید دقت شود. فرهنگ غرب که وارد جهان اسلام شد تحت عنوان فرهنگ یونانی بوده اما شامل سنتهایی غیر از یونانی نیز بوده است که جنبههای هرمسی و نیز فرهنگهای محلی در منطقۀ آناتولی یا ایونی داشته است. حتی ارسطویی که فارابی از آن سخن میگوید خالص نیست و توام با سنتهای نوافلاطونی و افلاطونی متاخر است. در آثاری که به دست مسلمانان رسیده است افکار ارسطو شکل خاصی داشته است و جنبههای عرفانی آن زیاد بوده است. دو کتاب ارسطو در میان مسلمانان بسیار استفاده میشده است. یکی اثولوژیا است که در شرق به عنوان ماورا الطبیعه ارسطو آمده است و دیگری کتاب پروکولوس است. پروکولوس نظرات متفاوتی از ارسطو دارد و دربارۀ جنبههای افلاطونی فلسفۀ یونان نیز نظرات دیگری دارد، ازجمله اینکه سه اقنوم در سنت افلاطونی، احد است و بعد عقل و خرد است و سومی نفس است. در صورتی که در پروکولوس اقنوم اول حیات یا زندگی است که وارد سنتهای شرقی شده است. به عنوان مثال، در اولین بیت شاهنامه فردوسی به نام خداوند جان و خرد میآید. در سنت افلاطونی اول باید احد بیاید و سپس خرد بیاید و پس از آن نفس. در صورتی که اینجا اول جان آمده است. سنتهای یونانی به صورت تام و به نحو خاص یکدست به شرق نیامده است. وقتی تئون به یونانی گفته میشود دقیقاً معلوم نیست وجود است یا موجود و برای ارسطو شاید مهم نبوده است. تئون یونانی در برخورد با سنتهای وحیانی به این شکل در آمده است که این از ابتکارات مسلمانان بوده است که تفکر ارسطویی را وارد بحثهای اعتقادی کردند و در اینجا نقش فارابی بسیار کلیدی است.