آنچه در ادامه می‌خوانید گزارشی از سخنرانی دکتر قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی و دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی(ره) در نشست علمی-تخصصی با عنوان «معضلات و آسیب‌های اجتماعی، چیستی آسیب‌های اجتماعی و راهکار‌های آن» است که توسط بنیاد توسعه آفرینش برتر و با همت دفتر مطالعات و پژوهش‌های اجتماعی و سایت خبری تحلیلی دیدارنیوز برگزار شده است. وی طی این سخنرانی که با عنوان «تحلیلی بر مفهوم آسیب و نظریه‌های آسیب‌شناسی» انجام شده است به طور مفصل راجع به اندیشکده‌ها در سطح جهانی و ضرورت تشکیل آن و حرکت در مسیر تبیین مفهوم آسیب و آسیب اجتماعی پرداخت و در ادامه از الگوی شبکه‌ای در تعریف فهم و ارائه راهکار درباره آسیب‌های اجتماعی سخن گفت.

 

دکتر پورحسن در ابتدا چهارچوب سخنرانی‌اش را مشخص ساخت و گفت: من مقدمه‌ای عرض می‌کنم و سپس ۵ مسئله را بیان می‌کنم و در آخر نتیجه‌گیری می‌نمایم. مقدمه من قدری متفاوت است و ورودی من به بحث خواهد بود.

وی در مورد اندیشکده‌ها گفت: در حال حاضر حدود ۶۸۴۹ اندیشکده در دنیا وجود دارد که ۱۸۳۵ اندیشکده مربوط به آمریکا است. کل اروپا ۱۷۷۰ اندیشکده دارد. در ایران نیز ۵۹ اندیشکده وجود دارد که تقریباً دو اندیشکده آن مهم هستند و کارنامه دارند. یکی مؤسسه مطالعات اقتصادی و بین‌المللی راوند است که اکثر ما آن را نمی‌شناسیم و تا حدودی غیر دولتی است و دیگری هم دفتر مطالعات وزارت امورخارجه است. مؤسسه توسعه پایدار و محیط زیست هم سازمانی مردم نهاد و غیر دولتی است و رتبه ۳۹ را به دست آورد. خاورمیانه کمترین اندیشکده‌ها را در دنیا دارد و به همین دلیل است که نخبگان هیچ قدرتی ندارند. از سال ۱۹۸۹ برنامه اندیشکده و جوامع مدنی  TTCSP در دانشگاه پنسیلوانیا بنیان‌گذاری شد و تلاش‌شان این بود که نهاد‌های علمی غیردولتی در کشور‌های دیگر به وجود آورند؛ لذا موفق شدند در ۸۱ کشور این کار را انجام دهند. می‌توان گفت این کشور‌ها تقریباً صاحب مراکز علمی خوبی شدند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها سنگاپور است. فرید زکریا در کتاب «جهان پسا آمریکایی» که در ۲۰۰۸ نوشته، بیان می‌کند که در دنیا تنها سنگاپور، به لحاظ نظام دانشگاهی با آمریکا قابل رقابت است.

دکتر پورحسن نظر فرید زکریا را قابل نقد دانست و اشاره داشت: گرچه این نظر قابل نقد است، اما از حیث دیسیپلین دانشگاه عرض می‌کنم و نه از لحاظ تولید دانش و نخبگان.

وی همچنین ادامه داد: سال ۲۰۰۷ برنامه اندیشکده، ارزیابی و رده‌بندی اندیشکده‌ها در دنیا را آغاز کرد که بخشی از آن به اندیشکده‌های اجتماعی در دنیا مربوط شد. در سال ۲۰۱۸ سه اندیشکده را مهم‌ترین اندیشکده‌های جهانی دانست؛ یکی اندیشکده بروکینگز که خود رابرت بروکینگز در سال ۱۹۱۶ آن را پایه‌گذاری کرد. این اندیشکده ۱۰۳ سال عمر دارد. در سه حوزه مهم از جمله حوزه اجتماعی و حوزه سیاسی فعالیت می‌کند. اگر الان مقالات اندیشکده بروکینگز را مطالعه کنید نزدیک به دموکرات‌ها است. دومین اندیشکده چتم هاوس ((Chatham House است که ۹۹ سال عمر دارد و در سال ۱۹۲۰ تأسیس شد. مؤسسه سلطنتی روابط بین‌الملل انگلستان است. این مؤسسه در سال ۲۰۱۶ به آقای جان کری و ظریف جایزه داده بودند.سومی بنیاد کارنگی است که در ماه قبل یک نشست نظری و انتقادی درباره رابطه ایران و آمریکا برگزار کرد. این اندیشکده‌ها خیلی موفق هستند.

دکتر پورحسن بعد از معرفی اندیشکده‌های معتبر جهانی ابراز امیدواری کرد بتوانیم در اینجا اندیشکده‌ای بزنیم که در حوزه اجتماعی فعالیت کرده و نخبگان را در حوزه اجتماعی دعوت به همکاری و تحقیق نماید و به کسانی که بیشترین کار را در حوزه اجتماعی در سال انجام می‌دهند جایزه اعطا کنیم.

وی اندیشکده‌ها را از جمله دغدغه‌های خود عنوان کرد و گفت: من تقریباً چند سالی است که در مورد اندیشکده‌ها در دنیا مطالعه می‌کنم. پس یکی بحث اندیشکده‌ها است که مرتبط با بحث آسیب‌های اجتماعی است که چگونه می‌توانیم بر اساس معیار‌های علمی وضعیت اجتماعی ایران در آینده را پیش‌بینی کنیم. پیشگویی با پیش‌بینی متفاوت است. یعنی باید شما حجم بزرگی از فرآیند علم را سامان دهید و بر اساس دیسیپلین علم بتوانید بگویید که ما در ۲۰ سال آینده در باب آسیب‌های اجتماعی به چه وضعیتی می‌رسیم یا نخبگانی داریم که درباره آن مطالعه کنند؛ و آیا آسیب‌های ایران الان قابل اندازه‌گیری هستند و مقیاس پذیرند و یا اینکه در حد انبوهی شکل گرفته‌اند؟ ما در ایران هیچ اندیشکده مهم اجتماعی نداریم و همه مراکزی که وجود دارند، در تراز نیمه جهانی هم نیستند.

این استاد دانشگاه علامه ادامه داد: جالب این است با این وجود ایران در رتبه ۱۸ سال ۲۰۱۸ قرار گرفت و سه کار مهم در حوزه جهانی انجام داد و مهم‌ترین کار هم در حوزه اجتماعی بود. برنامه اندیشکده و جوامع مدنی در سال ۲۰۱۵، از ۱۹۰۰ استاد دانشگاه دعوت کرد تا اندیشکده‌های مهم دنیا را ارزیابی نمایند. بروکینگز دستاورد‌های بسیار مهمی دارد. الان بروکینگز درباره ۲۰۵۰ آمریکا می‌اندیشد. درباره جامعه آمریکا می‌اندیشد. کتاب فریدمن به نام «جهان در صد سال آینده» مربوط به تحولات جهان در هر ده سال می‌شود. این بحث مهمی است که وقتی در حال حرف زدن درباره معضلات هستیم، الان من بتوانم بگویم. در ایران بعید به نظر می‌رسد که در مورد معضلات بتوانیم شاهد تلاش‌های موفقی از سوی نهاد‌های دولتی و حتی دانشگاه دولتی باشیم. یعنی به‌طور کلی بر اساس نگاه غیرعلمی و ایدئولوژیک که من اسم آن را «تحقیقات، تابعی از ارزش» می‌گذارم، نمی‌توان نتایج خوبی گرفت. هنگا‌می نگاه شما ایدئولوژیک یا ارزش داورانه می‌شود، نمی‌توانید واقعیات را ببینید و هنگا‌می‌که واقعیات را نبینید، فهم صحیحی از آن نخواهید داشت. بحث اندیشکده‌ها در مورد آسیب‌های اجتماعی مهم هستند و ما هیچ التفاتی به آن نداریم.

دکتر پورحسن پس از بحث راجع به اهمیت اندیشکده‌ها به بررسی مفهوم آسیب اجتماعی پرداخت و گفت: نکته دوم بحث من سه پرسش است. ما چه چیزی را آسیب اجتماعی می‌دانیم؟ من یک بحثی تحت عنوان «بحث‌های مفهو‌می‌اجتماعی یا آسیب‌های اجتماعی» دارم. اگر الان از محقق درجه اولی که با بروکینگز همکاری می‌کند از او بپرسیم آسیب اجتماعی چیست؟ او به ما می‌گوید بر اساس کدام رهیافت می‌خواهید دست به تولید بزنید؟ آیا شما ملاکی دارید و بر اساس معیار علمی پرسش می‌کنید؟ حال می‌گویم که متفکری مانند کوهن تأکید دارد که واژه آسیب اجتماعی و آسیب شناسی اجتماعی واژه‌های منسوخی هستند. هنگا‌می‌که می‌پرسیم چرا؟ در پاسخ می‌گویند، زیرا بر اساس نظریه کاملاً قدیمی مشابه انگاری جامعه و ارگان انسان شکل گرفته است.

وی افزود: اندام انسان هنگا‌می که بیمار می‌شود ما واژه درمان آن را پاتولوژی می‌گوییم. این دیدگاه که ما فکر کنیم انسان ذاتاً سالم است و بیماری امر عارض بر او است و چه کنیم؟ این امر با جامعه فرق می‌کند. جامعه ذاتاً سالم نیست. یعنی اینگونه نیست که حکم کنیم و بگوییم که جامعه باید ذاتاً سالم باشد. ذات جامعه به قول هابز که در کتاب لویاتان بدان پرداخته شده است ذات یکنواخت و مشابه انگارانه نیست (آن را در ایران نمی‌خوانیم و فوق‌العاده کتاب مهمی‌است. حسین بشیریه آن را ترجمه کرده است.)

 

تحلیلی بر مفهوم آسیب اجتماعی و نظریه‌های آسیب‌شناسی

دکتر پورحسن ادامه داد: هابز که آغاز دوران مدرن غرب را در باب تحولات سیاسی و اجتماعی بررسی می‌کند در باب ساختار و بافتار جامعه بحث‌های بنیادین طرح می‌کند. جالب بود که من از چند دانشگاه کشور‌های همسایه پرسیدم که شما در دکترا دوره معاصر چه می‌خوانید؟ گفتند که ابتدا با لویاتان شروع می‌کنیم. پس این حرف درست نیست که ما بر اساس نظریه مشابه انگاری بخواهیم درباره جامعه و انسان صحبت کنیم. اصل این است که جامعه بر زمینه‌های متعدد و گوناگونی بنا شده و این جامعه می‌تواند عوارضی بگیرد. ما این عوارض را بر اساس سه دستگاه مفهومی؛ اجتماعی، فردی و ایده‌آل انگارانه تقسیم بندی می‌کنیم که اگر تابعی از این‌ها نباشد ما به آن انحراف یا کجروی اجتماعی می‌گوییم. اگر اینگونه باشد بسیاری از چیز‌هایی که ما آسیب اجتماعی می‌نامیم، آسیب نیستند. یعنی شما می‌توانید در گذشته چیزی را که آسیب می‌دانستید، امروزه آسیب ندانید.

دکتر پورحسن درباره نسبی بودن مفاهیم اجتماعی گفت: استیون لوکز در کتاب «نگرش رادیکال به قدرت» بیان می‌کند که مفاهیم علوم اجتماعی نسبی‌اند. این همانند سخن تالکوت پارسونز و سی رایت میلز است که می‌گویند بسیاری از مفاهیم در علوم اجتماعی، مفهومی تثبیت نشده‌اند. من معتقد هستم ملاک مهم آسیب‌ها اعتباریات است. ما چیزی به نام وضع طبیعی داریم و چیزی به نام قرارداد اجتماعی داریم. در وضع طبیعی شما بیان می‌کنید که ما واجد اعتباریات نیستیم، بلکه واجد چیرگی هستیم. من ملاک‌هایی در جامعه وضع می‌کنم که مطلق هستند و هر کسی از آن‌ها تخطی کند نام آن را آسیب می‌گذارم. این رویکرد را در مفاهیم علوم اجتماعی، استوار ـ به ـ ارزش می‌نامم که اساسا محل مشاجره‌اند، چون مفاهیم اجتماعی پیچیده بوده و متأثر از گستره متنوعی از ارزش‌ها و هنجار‌ها است. این در حالی است که بسیاری از این مفاهیم ممکن است در هیج جای دنیا آسیب تلقی نشود.

دکتر پورحسن برای روشن شدن مفهوم آسیب‌های اجتماعی چند سؤال مطرح ساخت و عنوان داشت: یک بحث مفهو‌می من این است که ما درون کدام یک از این تعاریف حرف می‌زنیم؟ حدود آسیب چیست و چه مؤلفه‌هایی برای این تعریف داریم؟ پرسش دوم ما این است که آسیب اجتماعی در کدام یک از طبقات جامعه گسترش بیشتری دارد و یا در کدام سنین یا در کدام دوره‌های اجتماعی که شامل پیشا گذار و در حال گذار و دوره‌های فروپاشی همبستگی اجتماعی و دوره‌هایی که جامعه به ذره‌ای شدن نزدیک می‌شود، احتمال وقوع آن بیشتر است؟ اگر جامعه وضع متعادل و متوازنی داشته باشد انسان‌ها تخطی کمتری دارند. اگر اینگونه باشد ما باید تابعی از نظریه ساختارگرایانه درباره جامعه داشته باشیم. اگر افراد جامعه عقلانیت بالاتری داشته باشند و آگاهی داشته باشند و آموزش دیده باشند، انحراف اجتماعی نخواهند داشت. آن زمان ما روی بحث تربیت می‌بریم و دیگر بحث ساختار مطرح نیست. پس بنابراین بر اساس تابعی از تعاریف، ما می‌توانیم بگوییم که چه چیزی را آسیب بدانیم. پنج نظریه داریم که در این پنج نظریه باید بگوییم که در مورد آسیب‌ها تابع کدام نظریه صحبت کنیم.

۱. نظریه کنش اجتماعی پارسونز؛
۲. نظریه خرده فرهنگی کوهن؛
۳. نظریه کنترل اجتماعی میلر؛
۴. نظریه برچسب زنی لمرت مریکر داریم. برچسب زنی یعنی اگر حکومت قدرتی دارد و موافق شما نیست و شما هم موافق او نیستید این یک آسیب است؛
۵. نظریه کارکردگرایانه مرتن.

پورحسن ادامه داد: مرتن کاملاً سخت گیرانه‌تر نسبت به دیگران در مورد آسیب‌ها فکر می‌کند. ما بر اساس کدام یک از این‌ها عنوان می‌کنیم یک رفتاری کجروی، آسیب یا انحراف است. به انضمام اینکه اگر این‌ها را در دستاورد بسیار متأخر در سه دهه اخیر با عنوان الگو‌های پنج‌گانه رفتار‌های انحرانی؛ یعنی الگوی ساختاری، الگوی بدعتی، الگوی مناسک گرایی، الگوی انزوا طلبی و الگوی شورشی قرار دهیم پرسش و بررسی ما دقیق‌تر خواهد شد.

وی برای روشن‌تر شدن بحث به ذکر خاطره‌ای کوتاه پرداخت و بیان داشت: یک روز فردی از من پرسید چرا امروزه شلوار سوراخ می‌پوشند؟ من گفتم آن‌ها به این شلوار‌ها سوراخ نمی‌گویند، بلکه می‌گویند مدل یا شلوار خاص می‌دانند و یکی از علت‌های آن (Rebel) ریبل یا شورش است، یعنی پروتست‌هایی یا اعتراف‌هایی که می‌خواهد در حوزه اجتماعی شکل بگیرد، گاهی نمی‌توانیم مستقیما اعتراض کنیم، اما از طریق موسیقی و نشان‌ها و انزواطلبی انجام می‌دهیم. پس اگر اینگونه باشد باید آسیب‌ها را در نظریه نسبی‌گرایی قرار دهیم و نمی‌توانیم در درون مطلق‌گرایی قرار دهیم و بگوییم که من یک ملاکی دارم و به هر کدام از این رفتار‌هایی که تابع این ملاک نباشد آسیب می‌گویم. اگر اینگونه باشد به نظر می‌آید که ما اولین کاری که باید انجام دهیم این است که ابتدا باید مفهوم آسیب را بفهمیم. ما یک بحث مفهوم آسیب داریم.

دکتر پورحسن مفهوم آسیب را در چهار سطح مطرح کرد و گفت: هایدگر می‌گوید که اگر برای من یک چیزی را تعریف کنید من می‌توانم بگویم که این تعریف درست است، اما صحیح نیست. این‌ها با هم فرق می‌کنند. به‌عنوان مثال اگر من بگویم موضوع فلسفه عالم است. گفته می‌شود خوب این غلط نیست، اما موضوع فلسفه عالم نیست و این‌ها با هم فرق می‌کند و من به آن می‌گویم فلسفه و به این متافیزیک می‌گویم و این‌ها (وجود و هستی) با هم فرق می‌کنند و افراد آن هم با هم فرق می‌کنند و می‌گویم که این تفکر بنیادین نیست. به‌عنوان مثال اگر شما الان بگویید که اسلام همین‌هایی است که ما از جریان‌های کلامی، صوفیانه و فقهی و فلسفی یعنی روند تاریخی داریم در حالیکه این گونه نیست. اسلام  یعنی گوهر اسلام و نه اسلام تاریخی. اگر از من بخواهید می‌گویم اسلام ایرانی و می‌گویم اسلام ایرانی شیعی و بقیه در درون مفهوم گوهره اسلام قرار نمی‌گیرند.

وی ادامه داد: هنگا‌می که می‌گوییم بر چه اساس؟ می‌گویید پدیدارشناسانه. دیدگاه پدیدارشناسانه، ذات یک پدیده را مورد توجه قرار می‌دهد. هنگا‌می که ذات را مورد توجه قرار دهید همه جریان‌هایی که در تاریخ ۱۴۰۰ سال آمده‌اند غیر اصیل می‌دانید. پس اینگونه نیست که اسلام با همه فعالیت‌ها و رفتار‌های امویان و عباسیان و خلافت یکسان پنداشته شود. شاید حتی عنوان کنید که آن‌ها بخشی از اسلام هستند. توجه به ذات و پدیده و خود گوهر پدیده، فهم شما را متفاوت می‌کند. به همین دلیل نگاه‌های پدیدارشناسانه با نگاه‌های تاریخ محورانه کاملاً متفاوت هستند. اگر اینگونه باشند در آن صورت ما امروزه عجالتاً می‌پذیریم که در باب آسیب‌های اجتماعی تعریف درست به دست می‌دهیم. یعنی ما همچنان با تعریف صحیح فاصله داریم. ما با چه چیزی مواجه هستیم؟ آیا با یک امری که چالش بنیادین است مواجه هستیم یا اینکه با یک مشکل و مسئله مواجه هستیم که این مسئله می‌تواند سطحی یا عمقی باشد.

پورحسن افزود: فوکو در کتاب «دانش و قدرت» ابتدا عنوان می‌کند که جامعه در دوره مدرن را پیشرفته می‌دانیم، چون حجم بیمارستان‌ها و تیمارستان‌های آن خوب است. فوکو می‌گوید چنین جامعه‌ای مریض است و نباید این‌قدر بیمارستان و تیمارستان داشته باشد. همین که شما تلقی‌تان این است که انسانی را جدا کنید و از مجموعه افراد، آن یک نفر را ایزوله کنید، این خود عدم فهم نسبت به انسان است. به همین دلیل است که می‌گوید اگر من غرب را نگاه کنم غرب در دوره معاصر دچار اشتباه هولناکی شده و ساختن تیمارستان اشتباه بود. این فهم متفاوت است. جامعه‌ای مثل دبی که سریع‌ترین شهر جهان است، این شهر مریض است. این شهر نتوانست بنیان‌های نظری شهر را شکل دهد و به سادگی می‌تواند از بین رود همچنان که امروز در غرب معتقد هستند که کشور‌ها فکر می‌کنند با کارخانه‌ها و خیابان‌ها و ساختمان‌ها و ماشین‌ها، کشور‌های پیشرفته‌ای می‌شوند. این کشور‌ها هیچ فهمی از پیشرفت ندارند.

دکتر پورحسن ساختار‌ها و بنیان‌ها را در شکل‌گیری یک کشور پیشرفته لازم و ضروری خواند و عنوان داشت: آمریکا ۱۹ هزار میلیارد دلار تولید ناخالص ملی دارد و کل اروپا تقریبا ۱۴/۵ هزار میلیارد دلار دارد؛ و شما نگاه می‌کنید که این کشور با این همه گرفتاری و با وجود فرد کم عقلی مثل ترامپ در چنین وضع ترقی اقتصادی است. می‌پرسیم  این امر مگر ممکن است؟ بله، زیرا بنیان‌های آن قبلا کار شده است. چه تلقی داریم از اینکه در بسیاری از کشور‌ها عمر دموکراسی‌اش ۵۰ سال نیست، اما یک اندیشکده آن باید ۱۰۳ سال عمر داشته باشد.

وی ادامه داد: هنگا‌می که در مورد آسیب حرف می‌زنیم دیدگاه اول‌مان این است که آیا ملاک درستی داریم که بگویم چه چیزی آسیب است؟ ما در مورد جامعه هنگا‌می‌که استادان را به کارمند تبدیل می‌کنیم که ساعت بزنند این استاد نمی‌تواند برای شما فکر تولید کند. استادی که کارمند شود فکر تولید نمی‌کند. فکر، دستور و نسخه و دارو نیست، بلکه باید در یک فرآیند تراکمی و تکاملی یک استاد بیندیشد تا صاحب کرسی شود.

دکتر پورحسن با ذکر خاطره‌ای از دکتر جهانگیری به بحث تخصص‌گرایی چنین پرداخت: آقای دکتر محسن جهانگیری برای فرصت مطالعاتی به یکی از کشور‌های غربی رفته بودند. چند استاد دیگر در آنجا بودند. ایشان از آن‌ها در مورد کرسی‌شان سوال کرد. یکی گفت کرسی من تئوری‌های معرفت راسل است، دو‌می‌گفت که اخلاق اسپینوزای دوم است. هنگا‌می‌که نوبت به من رسیدم فکر می‌کردم که چگونه بگویم کرسی من فلسفه اسلا‌می و غرب است. من دیدم که هر کدام کرسی‌شان کوچک‌تر می‌شود تا جایی که استادی گفته بود که کرسی من بند هفتم تراکتاتوس است که این بند هفتم یک سطر است. گزاره‌هایی که نتوانیم معنای آن‌ها را تحقیق و اثبات کنیم یعنی گفتنی نباشند باید در موردشان سکوت کنیم. این بند هفتم یعنی تمامی دعوای کمبریجی‌ها و اکسفوردی‌ها در پنجاه سال طولانی و می‌دانیم که چه نتایجی داشته است. دکتر جهانگیری نقل کرد که به آن‌ها گفتم: کرسی‌ام ابن‌عربی و اسپینوزا است. آن‌ها ده دقیقه فقط در تعجب بودند و از من پرسیدند که آقای جهانگیری شما تنها هستید یا اینکه یک دانشگاه این کار را انجام می‌دهند؟!

دکتر پورحسن در مورد دیدگاه جدیدش چنین گفت: من می‌خواهم در این سخنرانی‌ام یک دیدگاه جدید را بیان کنم که جامعه‌شناسان ممکن است نه علاقه‌مند باشند و نه موافقت کنند و آن “الگوی شبکه‌ای” در تعریف، فهم و ارائه راه‌کار درباره آسیب‌های اجتماعی است. “الگوی شبکه‌ای” بر دیدگاه رفتاری تأکید می‌کند. الگوی شبکه‌ای یعنی اینکه همه گزاره‌ها در مقابل هر گزاره‌ای مقاومت می‌کند. ما می‌توانیم در دستگاه شناختی یک الگوی هر‌می و یک الگوی ساختمانی و یک الگوی شبکه‌ای داشته باشیم. خود شبکه شبیه فرش است. مانند فرش بودن یعنی یک هسته داریم و یک اطراف هسته و یک حاشیه و مرز داریم و در نهایت آن را فرش می‌نامیم. در الگوی شبکه‌ای برای هر گزاره قول به انسجام درونی را می‌پذیرید. یعنی اگر توانستید مفهوم آسیب را درست بیان کنید، آن زمان می‌توانید بگویید که عوامل آن چگونه هستند. الگوی شبکه‌ای تک تک گزاره‌ها را مد نظر قرار می‌دهد. همه این گزاره‌ها باید مدلل باشند و هیچ گزاره‌ای پایه نیست.

استاد دانشگاه علامه افزود: در باب آسیب‌ها بسیاری از اطلاعات شما مطلق است. افلاطون در کتاب جمهوریت می‌گوید ما دو عالم داریم. عالم دوکسا که ثابت نیست. عالم اپیستمه یاگنوسیس که دو قسم است؛ یکی علم به کلی‌ترین حقایق و یکی عالم ریاضیات و هندسه است. اگر از یک فرد در هندسه بپرسید اگر یک خط مستقیم داشته باشم و یک نقطه بیرون از این فقط می‌توانم یک خط موازی رسم کنم نه بی‌نهایت. گفته می‌شود این قاعده ماست چرا که هندسه اقلیدسی را پذیرفته‌ایم. تنها دانشی که من به آن اپیستمه می‌گویم و می‌توانم برای آن دلیل بیاورم که متعلق به عالم نوئتا است و این دانش را نوئزیس می‌نامم. در الگوی شبکه‌ای هیچ گزاره‌ای مقدمه محسوب نمی‌شود. تنها در این صورت است که می‌توان به درستی بگوییم که عدم تعادل کجاست. این الگو به دانش بین رشته‌ای نیاز دارد.

دکتر پورحسن آسیب‌ها و تهدید‌های اجتماعی جامعه ایرانی را این‌طور برشمرد: آخرین نکته اینکه ما در ایران ۲۵ آسیب و تهدید اجتماعی داریم؛ اعتیاد، طلاق، بیکاری، حاشیه‌نشینی، فقر، بحران هویت، کودکان بی‌سرپرست، پارتی بازی، فساد اداری، رشوه، خشونت و آزار زنان، دروغ، ازدواج سفید، فساد مالی، فاصله طبقاتی، از بین رفتن سرمایه اجتماعی، آقازدگی، فرار مغز‌ها، کودکان کار، خودکشی، فرار سرمایه، شایسته سالاری نبودن، از بین رفتن اعتماد و امید اجتماعی. از بین این‌ها در یک نظر سنجی که نمی‌دانم چقدر معتبر بود، ۸۴.۸ درصد بیکاری در رده اول قرار دارد. بیکاری آسیب است یا تهدید؟ بیکاری تهدید است. نابرابری اجتماعی ۸۱.۸ درصد. فرسایش سرمایه اجتماعی ۷۴.۲ درصد اعتیاد ۷۲.۲ درصد. توجه کنید که نابرابری اجتماعی بیشتر از اعتیاد است. فقر ۶۹.۷ درصد فرار مغز‌ها ۶۷.۷ درصد بوروکراسی ناکارآمد ۶۵.۶ تا الی آخر.

دکتر پورحسن ضمن بیان آسیب‌های جامعه ایرانی در پایان به ضرورت وجود و شکل‌گیری اندیشکده در حوزه اجتماعی پرداخت و بیان داشت: اندیشکده‌ای که مثال زدم می‌گویند اگر این آسیب‌ها را بشمارند می‌توان به سه دلیل عمده کاری کرد: نها‌د‌های علمی و نظام‌مندی وجود ندارد که این‌ها را بفهمد و لازم است که نها‌د‌های علمی به وجود بیایند. دستاورد دوم آن‌ها ناکارآمدی قدرت‌ها و حکومت‌هاست. اکثر جوامعی که دچار آسیب‌ها هستند همه کار‌ها را به قدرت و حکومت حواله داده‌اند و نهاد‌های غیر دولتی درگیر نمی‌شوند. سوم حذف نخبگان و متفکران است.