نشست چیستی آسیب‌های اجتماعی و راهکارهای آن به همت دفتر مطالعات و پژوهش‌های اجتماعی بنیاد توسعه آفرینش برتر و با حضور جمعی از پژوهشگران علوم اجتماعی، چهارشنبه چهارم اردیبهشت‌ماه در این بنیاد برگزار شد.

 

در این نشست، قاسم پورحسن، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد:‌ اگر به یک محقق مؤسسه بروکینگز بگوییم مواردی را به عنوان آسیب اجتماعی می‌شناسیم، می‌پرسد «دلتان خواست یا تحقیقاتی دارید؟»، «ملاک و معیار علمی شما چه بوده است؟». این دیدگاه که ما فکر کنیم جامعه ذاتاً سالم است و بیماری امر عارض بر آن است، لزوماً درست نیست. ذات جامعه به قول هابز در لویاتان، چنان است که جامعه بر زمینه‌های متعدد و گوناگونی بنا شده است و این جامعه می‌تواند عوارضی پیدا کند. لویاتان کتابی پرحجم اما بسیار مهم است که به فارسی ترجمه شده است. اگر این عوارض تابع یکی از دستگاه‌های مفهومی اجتماعی، فردی و ایده‌آل‌انگارانه نباشد، به آن عارضه، انحراف یا کج‌روی اجتماعی می‌گوییم. با این مقدمه، بسیاری از چیزهایی که آسیب اجتماعی نامیده می‌شوند، اصلاً آسیب نیستند! ملاک مهم آسیب‌ها، اعتباریات است. دعوای لاک و هابز همین بود. ما یک چیزی به نام وضع طبیعی داریم و یک چیزی هم به نام قرارداد اجتماعی، در وضع طبیعی شما بیان می‌کنید که ما واجد اعتباریات نیستیم، بلکه واجد چیرگی هستیم. در تحلیل بر اساس وضع طبیعی، شخص پیش خود می‌گوید: من ملاک‌هایی در جامعه تعبیه می‌کنم که مطلق هستند، هر کس از این‌ها تخطی کرد، اسمش را می‌گذارم آسیب! در حالی که شاید آنچه بعضی آسیب می‌نامند، در هیچ جای دنیا آسیب تلقی نشود.

وی افزود: اگر ما سؤال را این‌گونه مطرح کنیم که حدود و ثغور آسیب چیست و چه مؤلفه‌هایی برای تعریف آن داریم؟ پرسش دوم این است که آسیب اجتماعی در کدام طبقات جامعه، کدام سنین و نیز کدام دوره‌های اجتماعی، احتمال گسترش بیشتری دارد؟ اگر جامعه وضع متعادل و متوازنی داشته باشد، احتمال تخطی کمتری در آن هست، اگر این‌طور باشد، باید تابعی از نظریه ساختارگرایی درباره جامعه بشویم. اگر آدم‌های جامعه عقلانیت و آگاهی بیشتری داشته باشند، انحراف اجتماعی نخواهد داشت. آن وقت بحث می‌رود سر تربیت و دیگر ساختار مطرح نیست.

وی با اشاره به پنج نظریه درباره آسیب‌های اجتماعی، اظهار کرد: باید بگوییم بر اساس کدام نظریه در مورد آسیب‌ها حرفی می‌زنیم؟: ۱- کنش اجتماعی «پارسونز» ۲- خرده فرهنگی «کوهن» ۳- کنترل اجتماعی «میلر» ۴- برچسب‌زنی «بِکِر» و ۵- نظریه کارکردگرایانه «برتون». برتون کاملاً سخت‌گیرانه‌تر نسبت به دیگران درباره آسیب‌ها فکر می‌کند. ما بر اساس کدام یک از این‌ نظریه‌ها یک رفتاری را کج‌روی، انحراف یا آسیب تلقی می‌کنیم؟ به بیان دیگر، این‌ها را در دستاورد بسیار متأخر در سه دهه اخیر با عنوان الگوهای پنج‌گانه رفتارهای انحرافی: ساختاری، مناسک‌گرایی، انزواطلبی و شورشی تحلیل می‌کنند.

پورحسن ادامه داد:‌ روزی در کتابخانه ملی بودیم که آقای دینانی از راه رسید و از من پرسید «چرا بچه‌ها امروزه شلوارهای سوراخ می‌پوشند؟» گفتم: آن‌ها خودشان لفظ سوراخ نمی‌گویند، می‌گویند مدرن، خاص و اسمی بر آن می‌گذارند. یکی از علت‌هایش اعتراضات حوزه‌های اجتماعی است که خود را در قالب موسیقی، نمادها و حتی گاهی انزواطلبی نشان می‌دهد، باید آسیب‌ها را درون نظریه نسبی‌گرایی قرار دهیم، نه اینکه درون مطلق‌گرایی قرار بدهیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: باید مفهوم آسیب را درست بفهمیم. مفهوم آسیب را در چهار سطح می‌توانیم مطرح کنیم: هایدگر می‌گوید اگر برای من چیزی را تعریف کنید، من می‌توانیم بگویم این تعریف درست است، اما صحیح نیست! برای مثال اگر بگویند موضوع فلسفه، عالم است، می‌گویم: حرف شما غلط نیست، اما موضوع فلسفه، عالَم نیست، موضوع فلسفه عینیت است. به آن می‌گویم فلسفه بنیادین و به این می‌گویم متافیزیک، این دو کاملاً با هم فرق دارند. مثلاً اگر بگویند اسلام همین است که از جریان‌های کلامی، صوفیانه، فرقه‌ای و فلسفه‌ای می‌فهمیم، اما «کُربَن» بگوید اسلام یعنی گوهر اسلام و نه اسلام تاریخی، گوهر اسلام هم یعنی اسلام شیعی.

وی با بیان این‌که نگاه کُربَن پدیدارشناسانه است که ذات خود یک پدیده را مورد توجه قرار می‌دهد، گفت: این نگاه، تمام جریان‌های اسلامی را که در طول هزار و ۴۰۰ سال آمده‌اند، غیراصیل می‌داند. پس این‌گونه نیست که اسلام با همه فعالیت‌ها و رفتارهای امویان و عباسیان مساوی باشد. توجه به ذات و گوهر پدیده، تحلیل شما را متفاوت می‌کند. ما همچنان با تعریف صحیح از آسیب اجتماعی فاصله داریم، ما باید اول دعوا و مناقشه کنیم که با چه چیزی مواجه هستیم؟ ما با یک امری که چالش بنیادین هست، مواجهیم یا یک مسئله؟ این مسئله هم البته می‌تواند سطحی یا عمقی باشد.

پورحسن در ادامه گفت: آنچه دوست دارم یادآوری کنم که البته ممکن است بعضی جامعه‌شناسان به آن علاقه نداشته باشند یا درباره آن چندان ندانند، الگوی شبکه‌ای است، این الگو بر دیدگاه بافتاری تأکید می‌کند. الگوی شبکه‌ای یعنی همه گزاره‌ها در مقابل گزاره‌ای مقاومت می‌کنند. ما دستگاه شناختی یک الگوی هرمی، ساختمانی و شبکه‌ای داریم، شبکه مانند فرش است. فرش از هسته، اطراف هسته، حاشیه و مرزها تشکیل شده، ولی به کل آن می‌گوییم فرش، چون انسجام درونی دارد. در الگوی شبکه‌ای هم کاملاً برای هر گزاره، انسجام درونی داریم؛ یعنی اگر توانستید آسیب را درست بیان کنید، آن هنگام می‌توانید بگویید عواملش چه هستند، آن وقت دیگر به صورت کلی نمی‌گویید: عوامل سیاسی، اقتصادی و … . در الگوی شبکه‌ای هیچ‌گزاره‌ای پایه و ارزش‌گذارانه نیست. بسیاری از اعتباریات امروز جامعه ما، مطلق هستند و به خاطر همین زود از هم می‌پاشد! در الگوی شبکه‌ای، تک تک گزاره‌ها نمی‌تواند فرض مطلق داشته باشد و نمی‌توانیم بگوییم دوران ما، جامعه دینی ما، حکومت ما و … . هیچکدام از این‌ها مقدمه محسوب نمی‌شود.

این پژوهشگر فلسفه و کلام با بیان اینکه فهم الگوی شبکه‌ای به دانش بینارشته‌ای احتیاج دارد، گفت: در حال حاضر بدون استفاده از الگوی شبکه‌ای، ۲۵ آسیب اعتیاد، طلاق، حاشیه‌نشینی، فاصله طبقاتی، بحران هویت، کودکان بی‌سرپرست، از بین رفتن سرمایه اجتماعی، پارتی بازی، آقازادگی، زنان و دختران فراری، فساد اداری، رشوه، خودکشی، آزار زنان، دروغ، ازدواج سفید، فرار مغزها، فرار سرمایه، از بین رفتن امید اجتماعی، نبود شایسته‌سالاری و فساد مالی را شناسایی کرده‌ام. البته این هم نظر من است و ما هنوز روش‌های علمی برای طرح این مطلب در کشور نداریم.

عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در پایان گفت: نخستین لازمه شناخت درست آسیب اجتماعی این است که در کشورمان، مراکز علمی و اندیشکده‌های مستقل با نیروهای خبره وجود داشته باشد، در حالی که در کشورمان تنها دو اندیشکده خوب سراغ دارم، اما هزاران هزار اندیشکده حرفه‌ای و قوی در کشورهای غربی مشغول فعالیت هستند. بسیاری از مراکز به ظاهر علمی ما، پژوهش را با آرزو اشتباه می‌کنند و دائماً می‌نویسند: «الحمدلله که اوضاع خوب است». لازمه دیگر نیز، حضور نخبگان است، اگر در یک جامعه، نخبگان به حاشیه رانده شوند، دیگر کسی نخواهد بود که برای این موضوع‌ها فکر کند.