نشست «نگاهی به نقدهای وارد بر برنامه فلسفه برای کودکان در ایران» عصر روز گذشته، شنبه ۱۷ مهرماه با حضور مهرنوش هدایتی، سعید ناجی، حسین شیخ رضایی، یحیی قائدی، قاسم پورحسن و روح الله کریمی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

بی توجهی پدرومادرها به فرزندشان

در ابتدای این نشست، کارگاهی با حضور دانش آموزانی که در کلاس فبک شرکت کردند برگزار و از آنها درباره  کیفیت و چگونگی کلاس ها پرسیده شد. اغلب این بچه ها قضاوت نکردن و بیان واضح و روشن موضوع را جزو مهم ترین موضوعاتی مطرح کردند که در فبک یاد گرفتند. در جریان این کارگاه، بچه ها از مسئولان و معلمان درخواست حذف نوشتن تکلیف در منزل و حذف کتاب های کمک درسی را خواستار شدند.

نکته مهم دیگری که در این کارگاه مطرح شد این بود که اغلب بچه ها از کم گذاشتن وقت خانواده ها در قبال آنها ناراضی بودند و اعتراض داشتند که پدر و مادرها بیشتر وقتشان صرف کار و مشغولیت با تلفن های همراهشان است و کمتر برای بچه ها وقت می گذارند.

پس از برگزاری این کارگاه، پنل مربوط به سخنرانی ها برگزار شد.

بی توجهی به موضوع حقیقت و روش

در ابتدای این پنل ابتدا بخشی از نقد های قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی که پیش از این مطرح شده بود بیان شد؛ این نقدها عبارتند ازاینکه فلسفه برای کودکان در اصول و مبانی زیربنایی، روش ها، اهداف، محتوا و ارزشیابی، تلقین گر نوع خاصی از اخلاق، جامعه و نظام سیاسی انسان است یا اینکه برخی موضوعات ناسازگاری جدی با مبانی دینی، ارزشی، هنجاری و اخلاقی و مبادی آموزه ای ما دارد.

پورحسن به عنوان اولین سخنران این مراسم گفت: بنده نمی دانستم که قرار است در یک پنل بنده با سایر دوستان تبادل نظر کنم و تصورم این بود که قرار است سخنرانی داشته باشم به همین دلیل برای این بخش شش موضوع که باید به آنها در فبک التفاط جدی شود آماده کردم و سخنانم خیلی معطوف به حرف های دیگر سخنرانان و نقدهایی که پیش ازا ین گفته بود نیست اگرچه حاضرم به آنها پاسخ دهم.

وی افزود: گادامر در سال ۱۹۶۰ وقتی کتاب «حقیقت و روش» را نوشت پرسش مهمی را مطرح کرد و آن هم اینکه آیا با با روش می توان به حقیقت رسید یا خیر و خب پاسخ خیر بود چون ما اساسا نمی توانیم با توجه به روش به حقیقت برسیم چرا که اساسا هیچ نسبتی میان انسان با سایر پدیده ها وجود ندارد. من فکر می کنم در فبک خیلی به موضوع حقیقت و روش توجه نشده است.

پورحسن ادامه داد: مسئله لوگوس محوری، مسئله ای است که ممکن است در نگاه اول خیلی مرتبط با فبک نباشد ولی ماجرا از این قرار است که نیچه لوگوس محوری سقراط را نقد می کند و این نقد نشان می دهد که ما نمی توانیم تفکر یا پرورش دادن را به یکر وش تقلیل دهیم.

این استاد فلسفه در ادامه گفت: نکته دیگر اینکه هیچ کدام از ما بدون تاریخ انسانی در یک وضعی قرار نمی گیریم یعنی هرکدام ما درهر موقعیتی که باشیم حتما یک فرایند تاریخی راپشت سرگذاشته ایم، بنابراین گفتکو مبتنی بر یک افقی است که پیش از ما پشت سرگذاشته شده است لذا نباید به انسان مانند سایر امور نگاه کرد؛ انسان  یک موجود تاریخ مند و زبان مند است ولی به نظر می رسد در فبک به این موضوع توجه نشده و انسان به صورت یک موجود زبان مند دیده نشده است.

استاد دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: گاهی تلقی مان این است که فقط با نظام دال و مدلول سروکار داریم ولی گاهی تلقی مان این است که فقط با نظام دال ها سروکار داریم. تلقی من این است که ما در فبک با نظام دال و مدلول مواجهیم چرا که ما نمی توانیم از زبان و تفکر بگوئیم ولی به نظام آن توجه نکنیم.

این استاد فلسفه اضافه کرد:  من دیالوگ را امری روش مند نمی دانم، بلکه آن را برخلاف لیپمن یک فرایند می دانم یعنی وقتی از دیالوگ حرف می زنیم از سه نوع رابطه  میان من وتوحرف می زنیم؛ اول رابطه من که در مقابل دیگری قرار دارد، دوم رابطه ای که دیگری در من شکل می گیرد اما نگاه تاریخی نداریم و سوم هم اینکه من برآمده از سنت، تاریخ و نظام با دیگری وارد دیالوگ می شود. توجه داشته باشید که ما در دیالوگ قصد غلبه کردن بر دیگری و برتری طلبی نداریم به بیان دیگر در دیالوگ ما هم سخنی داریم نه هماوردی. همه این توضیحات را گفتم که به اینجا برسم دیالوگ به هرحیث شکل نمی گیرد و اینکه ما فکر می کنیم با حلقه و روش دیالوگ شکل می گیرد اشتباه است.

پورحسن گفت: حرف من این نیست که فبک را کنار بگذاریم بلکه تلقی من این است که لیپمن نگاه حداقلی به بنیادهای فلسفی دارد به همین دلیل هم ما نمی توانیم پرسش فلسفی مهم داشته باشیم ممکن است تفکر فلسفی داشته باشیم ولی پرسش فلسفی خیر؛

فبک روشی است که به دنبال حقیقت است نه کشف آن

سخنران بعدی این نشست  یحیی قائدی، عضو هئیت علمی دانشگاه خوارزمی بود. وی گفت: به عقیده بنده در عقاید دکتر پورحسن ناهماهنگی جدی وجود دارد. نمی شود پست مدرن بود و عقاید پست مدرنی داشت ولی از مایی حرف بزنیم که معلوم نیست این «ما» کیست و چیست.

وی افزود: من معتقدم فلسفه برای کودکان یک روش و در عین حال دنبال حقیقت است اما اینکه تا چه اندازه دنبال حقیقت است را نمی دانم به بیان دیگر این روش در عین حال که دنبال حقیقت است ولی سراغ کشف حقیقت نمی رود به عبارتی در فبک بچه ها به نوعی حقایق مقطعی تشویق می شوند که ایرادی هم ندارد. نقد دیگرم هم به نظرات دکتر پورحسن این است که ما نمی توانیم بگوئیم که چون فلسفه برای کودکان یا P۴C چون اصطلاح غربی است نباید از آن استفاده کنیم چراکه ما در زندگی روزمره خود با وسایلی چون اتومیبل، رایانه، تلفن همراه و…. سروکار داریم که غربی هستند و نمی توان گفت چون غربی هستند باید آنها را کنار گذاشت.

قائدی ادامه داد: برخلاف برخی از منتقدان که معتقدند در فبک احساسات و عواطف نادیده گرفته شده است در فبک احساسات، عواطف و هیجانات هم در ان دخیل هستند. در حدود بیست و خورده ای سالی که فلسفه برای کودکان مطرح شده همه چیز به اندازه کافی کاویده شده و مورد بررسی قرار گرفته و ما نمی توانیم بخشی یا جایی را پیداکنیم که به آن پرداخته نشده است. به بیان دیگر فبک تلاش کرده ضعف مدل های قبلی را نداشته باشد ضمن اینکه بتواند مطالب جدیدی را هم ارائه دهد با این حال ما باید اجازه دهیم پیمانه فبک پر شود و بعد درباره آن اظهار نظر کنیم. فبک یک فرایند و گفتگو براین فرایند استوار است.

در دیدگاه پورحسن نوعی ناهماهنگی و تناقض وجود دارد

حسین شیخ  رضایی، عضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه از دیگر سخنرانان این مراسم بود. وی گفت: فلسفه برای کودکان ماهیت سیاسی دارد البته منظورم از سیاسی،  به معنی جهت گیری یا ترویج نوع خاصی از سیاست نیست بلکه به معنی اینکه از همه چیز چرایی می خواهد. متاسفانه این ماهیت سیاسی در کشور ما موجب شده تا برخی از طیف های مختلف درباره آن اظهارنظرسیاسی با سمت و سوی خاص کنند. کمااینکه چندی پیش در چندخبرگزاری بحث هایی در رابطه با فبک صورت گرفته بود و این مطالب کاملا با غرض ورزی و سمت و سوی سیاست خاصی بود.

وی افزود: این گروه فبک را به عنوان یک خطر نگاه می کنند و نه یک روش آموزشی و تعلیم و تربیتی.متاسفانه در اینگونه مباحث، نظرات غیرمتخصصی و غیر کارشناسی هم داده می شود مثل اینکه در یکی از این مباحث، یکی از منتقدان فبک مطرح کرده بود که لیپمن با متافیزیک مخالف بوده درحالی که اصلا اینطور نیست و اتفاقا لیپمن با متافیزیک موافق بوده و متاسفانه منتقد دچار فهم غلط از متافیزیک بوده است یا اینکه مثلا لیپمن را یهودی دانستند و با اشاره به این موضوع بحث های خود را ادامه دادند در حالی که اینطور نیست، لیپمن یهودی نیست و لیپمن یهودی یک شاعر بوده و با این  فرد فرق دارد.

وی در ادامه درخصوص انتقادات پورحسن به فبک توضیح داد: آقای پورحسن که نظرات پست مدرن دارند چطور می توانند فبک را مطابق با آموزه های دینی و اسلامی ندانند به نظرم نوعی تناقض در دیدگاه ایشان وجود دارد مگر می شود بگوئیم که فبک نسبی گرایی دارد و بعد از نیچه حرف بزنیم. نکته دیگر اینکه نسبت زبان و تفکر یک مسئله فلسفی و تجربی است و ارتباطی به برنامه فبک ندارد علاوه براین آقای پورحسن معتقدند در فبک گفتگو یک فرایند نیست در حالی که لیپمن دقیقا گفتگو را یک فرایند می داند و خب از این جهت نظر ایشان اشکال دارد.

مهرنوش هدایتی، عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه این نشست گفت: برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان (فبک) یک برنامه با ماهیت چندبعدی است و کاملا طبیعی است که با نقدهای زیادی مواجه شود. در این برنامه هم پای فیلسوفان وسط کشیده می شود و هم روانشناسان و افراد تعلیم و تربیت و آموزش.

وی افزود: لیپمن برنامه خود را با تفکر انتقادی آغاز کرد و در همین حین از تفکر خلاق هم حرف زد ولی خیلی به تفکر مراقبتی نپرداخت. بنده حدود دو سال است که روی این موضوع کار می کنم و ان شاالله بزودی نتیجه این تحقیق منتشر می شود. در این طرح به صورت کامل به تفکر مراقبتی پرداخته شده و توضیح داده شده است که تفکر مراقبتی شامل تفکر ارزشی، تفکر عاطفی، تفکر هنجاری، تفکر فعال و تفکر همدلانه است. یا کسانی که معتقدند در فبک از اخلاقیات حرفی زده نشده می توانند برنامه فبک در حوزه اخلاقیات را در بخش تفکر مراقبتی دنبال کنند. در تفکر مراقبتی که لیپمن هم هرچند کم ولی به آن پرداخته ردپای اخلاقیات به وضوح دیده می شود.

نقش مهم و فعال آموزگار در فبک

روح الله کریمی، عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که مسئولیت دبیری این پنل را هم به عهده داشت گفت: فبک براساس یکسری پیش فرض ها بنا شده و ما هم فبک را با این پیش فرض ها پذیرفتیم. این برنامه آموزشی دیدگاه کواینی دارد به معنا که کودک چه بخواهیم چه نخواهیم در یکسری پیش فرض هاست و زندگی می کند به بیان دیگر ما چاره ای از داشتن پیش فرض و افق کودک نداریم منتها فبک به هیچ عنوان نمی گوید ارزش ها و پیش فرض هایت را کنار بگذار اتفاقا تاکیدش این است که تاحد ممکن ارزش هایت را نگه دارو

وی افزود: فبک فرصتی فراهم می کند که هم محتوا نقد شود، هم ابزار نقد شود و هم اینکه برای نقد محتوا و ابزارفرصت فراهم می کند به بیان دیگر فبک فرصتی فراهم می کند تا کودک افق خود را بازبینی کند.

کریمی ادامه داد: در یکی از نقدهایی که نسبت به فبک شده بود این گونه آمده بود که آموزگار در فبک نقشی ندارد و بچه ها می توانند درباره هرچیزی حرف بزنند و معلوم نیست تبعات این گفتگوها چه باشد در حالی که اصلا این طور نیست و در فبک معلم نقش پر رنگ، مهم و فعال دارد و کاملا در مباحث مداخله دارد بنابراین این نقد به برنامه فبک وارد نیست.

در انتهای این پنل، پورحسن در پاسخ به نقدهای مطرح شده گفت: اگرچه این پنل، پنل گفتگویی خوبی بود ولی خرسند کننده نبود و به نظرم ما بیشتر به گفتگو در این باب احتیاج داریم ضمن اینکه فکر می کنم هرکدام از ما بایکدیگر در باب مفاهیم با یکدیگر فاصله داریم.

وی افزود: من وقتی از گادامر، نیچه یا امثال اینها حرف می زنم مرادم به طور خاص این افراد نیست بلکه فقط نظرات این افراد را برای صحبت خودم قرض گرفتم چون نظر این افراد به نظر بنده نزدیکتر است. در مورد موضوع دیگر هم اینکه من بحثم این نبود که باید روش ها را تقویت کنیم بلکه بحثم این است که اگر وجه پراکتیکال منبعث از مباحث نظری باشد آن وقت باید چه کرد.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی اضافه کرد: بنده قائل به این موضوع هستم که فلسفه برای کودکان را  می توان نقد کرد ولی این نقدها به معنای ناقص بودن این برنامه نیست. به عقیده من ما در فهم فبک بیش از حد روش محور شدیم و به روش بیشتر از بنیادهای نظری و فلسفی توجه کرده ایم البته این به معنای این نیست که کارشناسان به بنیادهای نظری توجه نداشتند بلکه به این معناست که بازتاب خوبی از آن دیده نمی شود.

وی ادامه داد: علاوه براین ما باید ذهنمان را از لیپمن بیرون بیاوریم تا بتوانیم اشکالات و نقص این برنامه را ببینیم نه اینکه در پاسخ به هرسوالی بگوئیم لیپمن فلان گفته بهمان گفته. در پایان اینکه دوستان اصرار بی دلیل دارند که بنده پست مدرن ها را بیشتر از مدرن ها قبول دارم، من از نظرات پست مدرن ها استفاده می کنم چون به دیدگاه بنده نزدیکتر است.

شیخ رضایی در پایان گفت: بنده با این نظر آقای پورحسن که فبک خیلی روش محور شده موافقم و آن را آفت می دانم چون این روش محوری و اینکه دنبال یک نسخه واحد باشیم به معنی بستن درتفکر است در حالی که ما باید درفبک مدام درحال کشف، بازکشف و ساخت برویم.