به عنوان مقدمه در مورد نیهیلیزم باید به جمله معروف الکساندر پوشکین اشاره کنم که میگوید «هرچه میجوییم راه پیدا نیست»، در واقع وی ما را گمشدگان معرفی میکند، همچنین باید توجه داشت که داستان نیهیلیزم نیز مناقشه بین نیچه و شوپنهاور است، در واقع مناقشه به «نه گویی» شوپنهاور و «آره گویی» نیچه است، بنابراین نیهیلیزم در معنای عام خود به معنای گمشدگان است، اما در معنای خاص به معنای این است که احساس درد نداریم.
وی در ادامه افزود: پس باید یک فرایند طولانی را طی کنیم تا به معنای خاص آن برسیم، اما در اینجا باید جمله معروف نیچه را مطرح کنم که میگوید «نیهیلیزم دم در ما است که ایستاده است»، او معتقد است که آینده ما نیهیلیزم است، همچنین اگر بخواهیم در مورد معانی نیهیلیزم حرف بزنیم و بگوییم که به انفعالی و فعال تقسیم میشود باید توجه داشته باشیم که درست است، اما به حصر عقلی نیست، شاید تصویری که ارنست بوخ ترسیم میکند راه سومی در این زمینه باشد که به آن در ادامه خواهم پرداخت.
پورحسن تصریح کرد: نکته دیگر این است که به قول ایزوتسو عالم در حال غربی شدن است، البته این برنمیگردد به این که ما به این قضیه ملتفت باشیم یا نباشیم، بلکه این وضعیت محصول سوبجکتیویزم است که تنها مراد بنده در اینجا دکارت نیست بلکه مراد اروپا محوری است. مرحوم شریعتی در مورد اعلامیه حقوق بشر بحثی دارد که میگوید این اعلامیه واقعی نیست بلکه این اعلمایه سفید پوستان است نه همه بشر، یکی از مبانی سوبجکتیویزم فلسفی است، اما مبانی مهم آن اجتماعی است.
وی بیان کرد: فکر میکنم این دیدگاه درستی که میگوید نیهیلیزم در حال گسترش است و تمام عالم را در بر میگیرد، البته که نیچه از نیهیلیزم اروپایی سخن میگوید، ولی من میگویم ممکن است این درست باشد، اما به لحاظ معنا سراسر عالم را در برمیگیرد و منحصر به اروپا نیست.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: نکته دیگر در مورد نیهیلیزم این است که تصور نمیکنم که نیهیلیزم اروپایی و … و اینگونه نیست که اگر در جامعهای دین باشد نیهیلیزم وجود ندارد و این نیز به معنای کنار زدن دین و اخلاق نیست و ممکن است که بگویند غربیها اخلاقیتر هستند، اما اگر به فراز بیاییم و از بیرون نیهیلیزم را بخوانیم میتوانیم آن را درمان کنیم، اما اگر در جوف آن باشیم در واقع در درون آن به حیات ادامه میدهیم.
وی در ادامه بیان کرد: در اینجا میخواهم از ارنست بلوخ کمک بگیرم که وضع کنونی ما چیست، بلوخ در مورد وضع کنونی و آینده بحثی دارد و جمله او این است که میگوید «وضعیت کنونی ما مبهم، تاریک و بحرانی است، ما به جای دیگر، به زندگی دیگر و به حیات و موقف دیگر چرخش میکنیم»، و این میتواند دیدگاه اتوپیایی را تشکیل دهد که خطرناک است، لذا راه درمان این است که وضعیت کنونی و آینده را بشناسیم. همچنین نکته مهم این است که نباید صلح بر مبنای اتوپیا باشد، چراکه در این صورت خشونتآفرین خواهد بود و به غیر از فلسفه نمیتوان به صلح اندیشید.
پورحسن تصریح کرد: زندگی اکنون ما به منزله «نه هنوز» است، به این معنا که نتوانستهایم آن امکانهای انسانی که در اختیار داریم را شکوفا کنیم، بنابراین به آنها دست نیافتهایم و، چون دست نیافتهایم لحظه زیسته را اکنون تجربه نشده تلقی میکنیم، بلوخ میگوید «لحظه الآن ما تاریکی است که به دنبال آینده هستیم، اما اگر در تاریکی تصمیم بگیریم به دنبال اتوپیا خواهیم بود، پس صلح ما نیز میتواند خوفناک باشد که به معنای نه جنگ است، در حالی که صلح نه جنگ نیست».
وی در ادامه افزود: نکته ابتدایی که اشاره کردم این بود که لحظه اکنون لحظه تاریکی است، از حیث هستی شناختی این لحظه مبهم است در اینجا است که زندگی از دست رفت دیده میشود و یک نوع ولع برای آینده وجود دارد که موجب میشود با این واقعیت اتوپیا بسازیم.
پورحسن در ادامه به بحث صلح اشاره بیان کرد: مناقشه عمده من در اینجا بین کانت و هگل است، اما میخواهم نظر لویناس را نیز مطرح کنم که بزرگترین اشکال او به این دو نفر این بود که آنها درون مفاهیم فلسفی گرفتار بودند و اخلاق برای آنها مهم نبود و درک کرده بود که فهم نادرست از دیگری نیهیلیزم را به وجود آورده است و صلح نیز از قِبل فهم صحیح از دیگری به وجود میآید.
وی تصریح کرد: کانت مدونترین بحث را در حوزه بینالملل با رساله صلح پایدار مطرح کرده است و معتقد است که جنگ یک تجربه زیسته است و نیهیلیزم نیز به جنگ منتهی میشود، آن زمان جامعه آلمان تشنه صلح بود و در عرض دو هفته نسخههای این رساله تمام شد، در ایران نیز میتوان چنین کاری انجام داد و مانند این است که ایران ۲۰۵۰ را بنویسیم و پیش بینی کنیم که در ۱۰ سال آینده آیا با عربستان دچار جنگ میشویم یا خیر و چطور باید این مسئله را مدیریت کنیم که میتوان از این رویارویی نظامی جلوگیری کرد، از طرف دیگر الجابری میگوید از عقل ایرانی باید دور شویم و باید به عقلانیت عربی بپردازیم که خشونت پرور است.
پورحسن بیان کرد: کانت در چاپ دوم این کتاب میگوید آیا میتوانیم در مورد صلح بحثی در مورد سازگاری اخلاق و سیاست داشته باشیم و آیا مجبور هستیم که سیاست را به معنای عالم ذیل قدرت تفسیر کنیم؟ وی در این رساله نسبت بین اخلاق و قدرت را بیان میکند و میگوید بی دلیل فکر میکردیم که بین این دو ناسازگاری وجود دارد و باید میان این دو سازش ایجاد کنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: مهمترین پیشنهاد او برای رسیدن به صلح این است که باید از وضع طبیعی یا پیشاقانون بیرون آییم و به عقل جمعی پناه ببریم که آن را به قرارداد اجتماعی میشناسیم، وضع طبیعی منجر به جنگ میشود و میگوید که کسی که قدرت بیشتری دارد جنگ راه میاندازد، در واقع اداره معطوف به قدرت یعنی انتهایی وجود ندارد.
وی در ادامه افزود: پس یک بحث فلسفی میان کانت و هگل وجود دارد که یکی صلح پایدار را مینویسد و یکی هم به مفهوم فلسفی میپردازد. باید توجه داشت که ذات انسان جنگ نیست بلکه وقایع و رخدادها موجب جنگ میشود، عبارتی شهید مطهری دارد که میگوید «این فهم نادرستی است که بگوییم تضاد و جنگ در ذات بشر است و اصل بر این است همانطور که دیدگاه مارکس بر این بوده است».
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: همچنین خواجه نصیرالدین طوسی نیز در اوصاف الاشراف خود عبارتی دارد که میگوید «جامعه ما وضع خوفناکی دارد که اخلاق مساوی با خارج و واقع شده است»، خواجه معتقد است کسی که مال و مکنتی دارد این مال مساوی با اخلاق شده و به این دلیل به او احترام میگذراند و مبنا برای اخلاقی بودن این مسائل است، در واقع این مسئله مهمی که در این جامعه دانش را به یک امر عینی مانند ثروت و … تقلیل میدهند و احترامها نیز بر مبنای فهم نادرست از اخلاق است.
پورحسن در ادامه تصریح کرد: لویناس کسی است که عنوان میکند بنیاد فلسفه چیست و قرار است که چه مسئلهای را حل کند و میگوید پروژه اصلی آن اخلاق است و فیلسوفی بزرگ است که پروژه اخلاقی دارد، ممکن است گفته شود که فرضا ابن سینا به اخلاق نپرداخته، اما این صحیح نیست و باید بگویم که سه رساله در مورد اخلاق دارد و میگوید مهمترین مسئله من اخلاق است و در واقع زمانی است حرف را میزند که دولت حاکم تلاش میکرده با زور و اجبار برای خود مشروعیت درست کند.
وی در پایان سخنان خود بیان کرد: باید بذرهای فلسفه را برای توجه به صلح مهیا کنیم تا این که این بذرها جوانه بزنند، در واقع برای آینده و برای صلح راهی جز فهم حقیقی دیگری نداریم.
بنابر این گزارش، در ادامه مراسم سیدجواد میری و اسدالله رحمانزاده نیز به ایراد سخن پرداختند، اما بیژن عبدالکریمی، محمدعلی مرادی و حسن محدثی هر یک به دلایلی نتوانستند در این نشست حاضر شوند.